چیست این سقف بلند سادهی بسیارنقش؟
چهارشنبه, ۱ فروردين ۱۳۹۷، ۰۲:۲۵ ب.ظ
سرزده آمدیم کانادا وسط برف و بوران، نوروز را پیش ماماناینها باشیم. یاد سالهای اولی که تنها بودم افتادم و فکر کردم دنیا کم است، باید بیاییم پیششان. بابا را تقریبا یک سال بود ندیده بودم. برای آیه هم تجربهی خوبی بود. مخصوصا که برف را هم یادش رفته بود و این چند روز حسابی برفبازی کرد. امروز هم با بابا رفته کارگاه نجاری، برای گربهها سرسره ساخته و با هم رنگش کردهاند. بعد هم آمده به زور بچه گربه را زده زیر بغلش، مجبورش کرده از پلههای سرسره بالا برود.
تا چه بازی رخ نماید بیدقی خواهیم راند
عرصهی شطرنج رندان را مجال شاه نیست
قرار بود چیزهایی که نمیدانم را بگوید، نه چیزهایی که میدانم را.
۹۷/۰۱/۰۱