پ.ن: می گذارم پای دعاهایمان. مگر دعا نکرده بودیم به استقامت در دین و شناخت راه از بیراه و رضایت خدا؟
پ.ن: می گذارم پای دعاهایمان. مگر دعا نکرده بودیم به استقامت در دین و شناخت راه از بیراه و رضایت خدا؟
پ.ن: ما چه کار می کنیم غیر از پیچیده تر کردن روابط و دنیای اطرافمان؟
این شبها دوستانمان حرف های خوب زیاد زده اند برایمان. ولی این روایت از یکشنبه شب که شنیده امش مدام در خواب و بیداری در ذهنم چرخیده است:
مـُحـَمَّدُ بـْنُ یـَحـْیـَى عـَنْ أَحـْمـَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ
عِیسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ عَنْ أَبِى إِسْمَاعِیلَ
السَّرَّاجِ عـَنِ ابـْنِ مُسْکَانَ عَنْ ثَابِتٍ أَبِى سَعِیدٍ قَالَ
قَالَ لِى أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع یَا ثَابِتُ
مَا لَکُمْ وَ لِلنَّاسِ کُفُّوا عَنِ النَّاسِ وَ لَا تَدْعُوا أَحَداً
إِلَى أَمْرِکُمْ فَوَ اللَّهِ لَوْ أَنَّ أَهْلَ السَّمَاءِ وَ
أَهـْلَ الْأَرْضِ اجْتَمَعُوا عَلَى أَنْ یُضِلُّوا عَبْداً یُرِیدُ
اللَّهُ هُدَاهُ مَا اسْتَطَاعُوا کُفُّوا عَنِ النَّاسِ
وَ لَا یـَقـُولُ أَحـَدُکـُمْ أَخِى وَ ابْنُ عَمِّى وَ جَارِى فَإِنَّ
اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ خَیْراً طَیَّبَ
رُوحـَهُ فـَلَا یـَسـْمَعُ بِمَعْرُوفٍ إِلَّا عَرَفَهُ وَ لَا
بِمُنْکَرٍ إِلَّا أَنْکَرَهُ ثُمَّ یَقْذِفُ اللَّهُ فِى قَلْبِهِ
کَلِمَةً یَجْمَعُ بِهَا أَمْرَهُ
اصول کافى، جلد 3، صفحه 302، روایة 2
ثـابـت ابـى سـعید گوید: امام صادق (ع) به من فرمود: شما را با مردم چه کار؟ از مردم دست بـداریـد و هـیـچـکـس را بـه مـذهـب خـود نـخـوانـیـد، بـه خـدا کـه اگـر اهـل آسـمـان و اهـل زمین تصمیم گیرند که بنده اى را که خدا هدایتش را خواسته گمراه کنند نتوانند، از مردم دست بدارید، و هیچکس از شما نگوید: این برادر من است، پـسـر عـمـوى مـن اسـت، هـمـسـایـه مـن اسـت، زیـرا هـرگـاه خـداى عـزوجـل خـیـر بنده اى را خواهد، روحش را پاکیزه کند، آنگاه هر خوبى را بشنود بشناسد و بپذیرد و هر زشتى به گوشش رسد انکار کند، سپس خدا در دلش کلمه اى افکند که به سبب آن کـارش را فـراهـم سـازد.
* باب "دعوت نکردن مردم" بابی است در اصول کافی. جلد 3