مکشوف

وَلَقَد خَلَقنَا الإنسَان وَنَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُه وَنَحنُ أقرَبُ إلَیهِ مِن حَبلِ الوَرید

مکشوف

وَلَقَد خَلَقنَا الإنسَان وَنَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُه وَنَحنُ أقرَبُ إلَیهِ مِن حَبلِ الوَرید

مکشوف

این‌جا درونیات من است؛ مکشوف، رنگ‌هایش را می‌نگارم. این‌جا گاهی بلند فکر می‌کنم، گاهی زمزمه می‌کنم، شاید گاهی هم داد بزنم درباره‌ی بعضی لحظاتم و دل‌مشغولی‌های این سال‌هایم.

بایگانی

۱ مطلب در آذر ۱۳۹۴ ثبت شده است


من نمی‌دانم حالا آخر زمان است یا نه و یا این‌که تعریف ایمان چیست یا این‌که آیا این حجابی که دارم جزو  لاینفک دین است یا نه. چیزی که می‌دانم این است که بعد از اتفاق تیراندازی اخیر در کالیفرنیا، آن گلوله‌ی آتش کف دست دارد تا عمق استخوان‌هایمان را می‌سوزاند*. این‌که تمام سعی پوشش خبری بر سالم بودن و شهروند عادی بودن زوج حمله‌کننده بود و زن جوان محجبه‌ای که از بچه‌ی شش ماهه‌اش در راه عقیده‌اش گذشت، معادلات را برای زنان مسلمان تغییر داد. کمیت و کیفیت توهین به زنان محجبه به طرز عجیبی اوج گرفته و باز هم زنان گوشت قربانی بازی کثیف سیاست‌ رسانه‌ای شده‌اند. البته موضوع این‌بار فراتر از این حرف‌هاست... مقاله‌‌های آخر ترم تمام شود شاید فکر‌هایم نظم گرفت درباره‌اش نوشتم. 


یأتی على الناس زمان الصابر منهم على دینه کالقابض على الجمرة . مستدرک الوسائل، ج 12 ص 33.

۱۷ آذر ۹۴ ، ۱۰:۱۳ ۵ نظر