مکشوف

وَلَقَد خَلَقنَا الإنسَان وَنَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُه وَنَحنُ أقرَبُ إلَیهِ مِن حَبلِ الوَرید

مکشوف

وَلَقَد خَلَقنَا الإنسَان وَنَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُه وَنَحنُ أقرَبُ إلَیهِ مِن حَبلِ الوَرید

مکشوف

این‌جا درونیات من است؛ مکشوف، رنگ‌هایش را می‌نگارم. این‌جا گاهی بلند فکر می‌کنم، گاهی زمزمه می‌کنم، شاید گاهی هم داد بزنم درباره‌ی بعضی لحظاتم و دل‌مشغولی‌های این سال‌هایم.

بایگانی

اول مهر به روایت ۱۵ شهریور

دوشنبه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۶، ۰۱:۰۲ ق.ظ

همین حالا آیه را رساندم مدرسه‌ی جدیدش. آخر به این نتیجه رسیدم که مانتسوری را باید امتحان کند تا پیش از دبستان. چون متولد نیمه‌ی دوم سال است، دو سال کامل وقت دارد. دو‌هفته‌ از ماه پیش در برنامه‌ی تابستانی همین مدرسه شرکت کرد. مربی‌ها و برنامه و‌ محیطش به نظر معقول و قابل اعتماد آمد. چند جلسه با معلم‌ها و کادر حرف زدم دیروز هم جلسه‌ی آشنایی پدر مادرها بود. به غیر از برنامه‌ی آموزشی و باقی چیزها، محیط چندفرهنگی برای من مهم بود. این مدرسه گمانم جزو بهترین‌ها بود از این لحاظ. مدارس مانتسوری زیادی را در شش ماه گذشته سر زده‌ام و برنامه‌های آموزشی و فرهنگی‌شان را زیاد با هم مقایسه کرده‌ام. گاهی مدارس فقط نام سیستم را یدک می‌کشند، گاهی فقط ابزارهای شناختی را دارند ولی برنامه‌ی درسی شان بسیار از اصلش دور است. گاهی محیط کلاس و مدرسه اصلا سبک‌ش نمی‌خواند با فلسفه‌ی مانتسوری، گاهی هم آدم‌ها را می‌بینی تعجب می‌کنی که حتما یک‌جای کار می‌لنگد. زیاد هم در مورد معایب و محاسن این روش خواندم. آمارها را نگاه کردم، خروجی‌ها را... آخرش ولی تصمیمم همین مدرسه‌ای شد که خودش موسسه‌ی پرروش مربی‌های این متد است. اعضای اصلی کادر و مربی‌های باسابقه‌ای دارد؛ دانش‌آموزهای سال‌های اولش حالا کالج را تمام کرده‌اند...


هم‌زیستی و صلح و چند فرهنگی را می‌گفتم. پارچه‌های نقاشی شده‌ی سمبل‌های همه‌ی ادیان و مجسمه‌های معرفی نژادهای مختلف و پرچم کشور‌های دنیا و نقشه‌ی بزرگ رنگ شده‌ به دست خود بچه‌ها و‌ رشته‌ی درناهای اوریگامی، مهره‌های حساب کتاب و ابزار ایجاد صدا و موسیقی و اشکال هندسی و باقی ابزار ریز و درشت مهارت‌های روزمره، انواع گل و گیاه داخل کلاس، خانه‌ی مرغ و خروس‌های توی حیاط و باغچه‌های سبزی و صیفی‌جات، به علاوه‌ی حضور دو معلم چینی، یک رمانیایی، دو اسپانیایی، دو امریکایی، یک هندی، دو ویتنامی، و یکی از افریقای جنوبی به همراه پدرمادرهایی که ازدواج‌های بین نژادی کرده‌اند و گرم و راحت‌اند با آدم‌هایی که شبیه خودشان نیستند، محیط را برایم امن‌تر جلوه می‌دهد. یک خانواده‌ی ایرانی دیگر هم هستند که هنوز ندیدمشان. همه‌ی این‌ها به کنار، آن نظم و ترتیب محیطی که از فضای ذهنی معلم‌ها و برنامه‌ی آموزشی شروع می‌شود و به بچه‌ها و رفتارهایشان سرایت می‌کند را این‌جا بیش از باقی مدارس دیدم. خط باریکی‌ست بین رفتار پادگانی و نظم در عین نشاط محیط‌های مانتسوری. 

بماند


دغدغه‌ی زبان فارسی و مسایل اعتقادی و مدل‌های آموزش مذهبی و  ایجاد گروه‌های دوستی از بین جمع‌های مسلمان حالا پررنگ‌تر شده برایمان. گمانم باید باز به فکر راه انداختن گروه جلسه قرآن جدید باشیم. یا برویم سراغ کلاس‌های روزهای شنبه‌ یک‌شنبه‌های کانون توحید یا مسجد صبا. 


۹۶/۰۶/۲۰

نظرات  (۱)

برای اینکه به ورطهٔ بی‌انصافی در قضاوت نیفتم نسبت بهتون، لطفاً برام توضیح بدید اگر مقدوره که چه ضرورت و اهمیتی داره مدرسهٔ با محیط چندفرهنگی؟ چون من شخصاُ اینجا توی ایران با فهمِ اندکم به‌نظرم می‌رسه اتفاقاً خیلی خطرناکه هم‌چه محیط و فضایی. من فکر می‌کنم چندفرهنگی یک فلسفه نیست، بلکه درمان‌ه. چندفرهنگی یک راه حل هم‌کناری به‌اقتضاء سیاست‌های مهاجرپذیری برخی از کشورهاست. حالت طبیعی زیست یک کشور نیست. و آفاتش به‌نظرم اینه که در فرایند اجتماعی‌شدن نیاز به داشتن هویت رو پُر نمی‌کنه. شاید اونجاها خیلی فکر کنند که تروریزم و القاعده و دواعش محصول چسبیدن به یک فرهنگ و عدم درک فرهنگ‌های دیگه‌ست، ولی من فکر می‌کنم این‌ها علت تامهٔ این جریانات سلفی نیست. تعطیلیِ عقل و به‌تبع اون تعطیلی اخلاق علت بزرگتر ساخت باورِ صدمه‌زن به دیگری در آدم‌ه. در عین حال ا اصل فلسفهٔ مانتسوری موافقم در شیوهٔ آموزش. خیلی شد ببخشید.
پاسخ:
حالت طبیعی زیست یک کشور؟ خیلی ترکیب غریبیه این به نظرم در دنیای امروز. 
قصه‌ی شکل‌گیری هویت در کشورهای مهاجرپذیر خیلی فرق می‌کنه با کشور‌های دیگه. شاید مهم‌ترین المان هویتی اتفاقا همین تجربه‌ی هم‌زیستی با باقی فرهنگ‌ها باشه. لزومش هم دقیقا از همین قصه در می‌آد. ادم‌ها باید خیلی زود یاد بگیرند که چطور تفاوت‌ها را مسالمت‌آمیز بپذیرند و از اون مهم‌تر این‌که چطور ارزش‌ها و قواعد خودشون رو انتخاب و پرزنت کنند. مدارس چندفرهنگی این حسن رو دارند که زمینه رو برای این بروز، بی قضاوت شدن، فراهم می‌کنند. دو تا مثال خیلی پیش پا افتاده‌: اول، آیه به احتمال خیلی زیاد به خاطر حجاب من مورد سوال قرار می‌گیره از طرف دوستاش و اگر روزی خودش انتخاب کنه روسری سر کنه. و دوم، فشار پوشش رسانه‌ای جریان‌های بنیادگرا و تروریزم بر روی بچه‌های مسلمون‌ها، حتی در همین حد که بی‌قضاوت کسی به روشون بیاره که اخبار رو شنیدند یا نه. این‌ جور موقعیت‌ها باعث می‌شه من فکر کنم محیط ایزوله‌ی تک‌صدا، نتیجه‌ی دل‌پذیری نخواهد داشت چون هم مواجهه با این سوال‌ها و رفتارها رو به تعویق می‌ندازه برای بچه و هم این‌که فرصت یادگیری چگونگی برخورد رو ازش می‌گیره.
و همه‌ی این‌ها البته آزمون و خطاست و در نهایت ممکنه جور دیگه‌ای نتیجه بده. 
من رو بیش‌تر از این نترسونید :)) 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">