به لباس ما گیر ندهید!
جمعه, ۳ شهریور ۱۳۹۶، ۰۳:۵۷ ب.ظ
آن ماههای آخری که ایران بودم و داشتیم فرمهای مهاجرت را پر میکردیم برای عکس پرسنلی رفتم عکاسی و اندازهها را دادم. آقای عکاس گفت برای کانادا؟ گفتم بله. گفت میدانم اندازهها را. حاضر شو بیام. رفتم نشستم روی صندلی. آمد گفت اینطوری میخواهی عکس بگیری؟ به روسریام اشاره کرد. گفتم بله. گفت قبول نمیکنند. گفتم شما کارت را بکن، من قوانینشان را میدانم. گفت من روزی ۱۰۰ تا از این عکسها میگیرم. همه چه با حجاب چه بیحجاب، روسریهاشان را بر میدارند برای عکس پروندهی مهاجرت. گفتم شما عکس را بگیر. هیچکجای قوانین، همچین تبصرهای ندارد. عکس را با زور و اکراه انداخت و تحویل داد. در عکس معلوم است که چقدر حرص خوردهام از دستش که دربارهی انتخاب من و قوانینی که هیچ ازشان نمیدانست اظهار نظر کرده بود.
ولی شاید شما آنطرف قصه را نشنیده باشید تا به حال. خدا نکند کسی از اروپا و امریکا برسد فرودگاه ایران و حجابش کامل باشد یا از آن عجیبتر، از کیفش چادر در بیاورد و سرش کند. نگاهها و پوزخندهای خدمه و مسئولان قسمتهای مختلف فرودگاه امام شروع میشود (جمع نمیبندم، ولی خیلی وقتها اینطور است). باورشان نمیشود که کسی واقعا این لباس را انتخاب کرده باشد. باورشان نمیشود اگر بگویی در غرب، دیدن مسلمان پوشیهای اصلا چیز عجیبی نیست، که عدهای واقعا برای برابری حقوق اقلیتهای مذهبی، جنسیتی، نژادی... تلاش میکنند. سیاست چندفرهنگی اجرایی و عملی را نشنیدهاند. همهی دردهایی که از زور و اجبار قوانین نامعقول کشیدهاند را یکباره خالی میکنند برسر آن زن حجابداری که پاسپورت خارجی یا گرینکارد دارد. خیلی وقتها پیش آمده که به این آدمها سختتر بگیرند. بارشان را باز کنند. سوالپیچشان کنند. بارها شده از من و دوستانم پرسیدهاند دانشجویی آنجا؟ بله. کدام دانشگاه؟ تورنتو/ واترلو/ اتاوا/ وسترن/ کرنل/ استنفورد/ برکلی/ ... با همین چادر میری دانشگاه؟ نه. بورسیهی وزارت علومی؟ نه. لحن تحقیر آمیز و مشمئزکنندهی مسئولان فرودگاه درحالی که پاسپورت و مدارکمان برای چکشدن دستشان است، تجربهایست که خیلی از ما داریم در بدو ورود به ایران. انگار خارج را هدر دادهایم. انگار همهی تجربههایی که آنها دوست داشتهاند داشته باشند را ما یکجا به آتش کشیدهایم. انگار جایمان آنجا نیست، از عدالت به دور است ما با این حجاب آنجا باشیم.
هر دوی این رفتارها دو روی یک سکهاند. تند که بروی، نیازهای آدمها را که نادیده بگیری، حق انتخاب و آزادی عملشان را نفی کنی، حلقه را که مدام تنگتر کنی، چیزی نمیماند تهش جز یک مشت رفتار اغراقشدهی بیبنیان که نه دینداریمان را نشان میدهد نه مدرن و خوشفکر بودنمان را. فقط این را نشان میدهد که باید فکری کنیم به حال خودمان و محیط ناامن فکری و اخلاقیمان.
۹۶/۰۶/۰۳