مکشوف

وَلَقَد خَلَقنَا الإنسَان وَنَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُه وَنَحنُ أقرَبُ إلَیهِ مِن حَبلِ الوَرید

مکشوف

وَلَقَد خَلَقنَا الإنسَان وَنَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُه وَنَحنُ أقرَبُ إلَیهِ مِن حَبلِ الوَرید

مکشوف

این‌جا درونیات من است؛ مکشوف، رنگ‌هایش را می‌نگارم. این‌جا گاهی بلند فکر می‌کنم، گاهی زمزمه می‌کنم، شاید گاهی هم داد بزنم درباره‌ی بعضی لحظاتم و دل‌مشغولی‌های این سال‌هایم.

بایگانی

تا به حال تولدم به بهار نیفتاده بود

يكشنبه, ۱۷ بهمن ۱۳۹۵، ۰۸:۴۰ ب.ظ

طبیعت شگفت‌انگیز غریبی دارد این‌جا. زمستان تمام شده و درخت‌ها پر از شکوفه‌اند. خیال کن روزهای اول فروردین. آسمان نیمه ابری و باران و درخت‌های تازه جوانه زده و کوه‌های مه‌آلود و این درخت‌های لیمو و پرتقال پربار در هر کوی و برزن! گمانم درخت پرتقال به خاطر تضاد سبز پررنگ برگ‌هایش با نارنجی میوه‌هایش از زیباترین اتفاقات خلقت باشد. ولی واقعیتش این‌ است که کم‌تر متوجهش بوده‌ام. شاید چون سرمایی نبوده و برفی ندیده‌ایم برایمان تازه نیست. شاید چون همیشه یک‌سری درخت‌ها گل دارند آدم نمی‌فهمد بعدش قرار است چه بشود. 

می‌خواستم امسال را بنویسم. دارم از زیرش در می‌روم چون کلمه و صفت مناسب پیدا نمی‌کنم برایش. سعی کرده‌ام درباره‌ی اتفاقات سی و چهار سالگی به جمع‌بندی برسم. نقشه‌اش را برای خودم بکشم ببینم سر در می‌آورم دارم کجا می‌روم یا هنوز باید فقط خیال کنم که می‌دانم. سوار این ترن‌هوایی‌های پرشتاب سریع شهربازی شده‌اید؟ سالی که گذشت برای من گمانم چیزی شبیه همان‌ها بود. سربالایی‌های تند و شیب‌های عمودی. دقیقا هم از سر تولد پارسال شروع شد و هر ماهش، چیز غریبی در چنته داشت.

به هر حال آدمی که روز تولدش یک درخت‌چه‌ی کامکوآت هدیه بگیرد حتما دنیایش روشن‌تر از پیش خواهد بود چون مدام باید زیرچشمی حواسش باشد که این میوه‌های کوچک سبز باید نارنجی شوند در آفتاب. 

۹۵/۱۱/۱۷

نظرات  (۵)

منظورتون از پُربار، میوه‌ست یا شکوفه؟ (چون ما یک درختِ پرتقال داریم در حیاطِ منزلِ پدری‌ تو شمال که تقریباً تمامِ سال میوه داره و البته فقط تابستون‌ها پرتقالش شیرینه. می‌خوام ببینم لیموش هم هست مثلاً اون‌جا؟)
چه جالب گرم شده این‌قدر زود. کام‌کوات هم خیلی جالبه، داشتیم قدیم‌ها. عطرِ خوبی داره. و این‌که تولّدتون مبارک و آرزوی سالی آرام و توام با سعادت و خیر دارم براتون.
پاسخ:
منظورم میوه‌ست. هم پرتقال هم لیمو. لیموی زرد درشت. 
به زودی باید برم عکاسی ازشون.

ممنون بابت تبریک. 

ایالت دیوانه :)) خندم گرفت :)))

امیدوارم امسال برای مادر خانمی که آیه های رشد رو این روزها اینقدر ظریف و خوش رنگ میبینه سالی پر از رشد باشه حتی در سختی ها و فرازها و نشیب ها چه اونور دنیا چه تو ایران

پاسخ:
ممنون. 
زنده باد کامکوات. مرباشون کن. فقط مواظب باش زیاد نجوشن که مچاله نشن. همین جوری درشت و زنده باشن تو شیره. 

فصلهای شهرت رو یاد بگیر. چه خوبه که بیش از چهار فصل دارید. 
پاسخ:
هنوز یک‌سال کامل نشده که فصل‌هاش رو بشناسم. ولی گمونم با استاندارد تعریف فصل‌ها، اینجا کمتر از ۴ فصل داره نه بیشتر. زمستانی که نداشت. تابستان سوزانی هم نداشت. همینطور با ملایمت درجه‌ی هوا کمی بالا و پایین می‌شه. ولی با فصله‌ی یک ساعت رانندگی به شمال شرق دو‌متر برف باریده. به فاصله‌ی سه چهار ساعت رانندگی به جنوب، میوه‌های تابستانی کم‌کم می‌رسند. ایالت دیوانه!
آخ نرگسی! فکر کنم این خاصیت سی و سه سالگی است که آرام ندارد! 
تولدت مبارک دختر! همه روزهای این سال تازه را خوب زندگی کنی!
طعم میوه های این سال افزون!
پاسخ:
تولد تو‌ هم مبارک فاطمه. 
نمی‌دونم. شاید دهه‌ی چهارم زندگی اصلا قراره این شکلی باشه. 
برای من هم همینطور بود
سالی گذشت
سریع و با شیبهای تند و سخت
پاسخ:
ترکیب رده‌ی سنی و آشفتگی جهانی و جامعه‌ی پرشتاب

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">