مکشوف

وَلَقَد خَلَقنَا الإنسَان وَنَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُه وَنَحنُ أقرَبُ إلَیهِ مِن حَبلِ الوَرید

مکشوف

وَلَقَد خَلَقنَا الإنسَان وَنَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُه وَنَحنُ أقرَبُ إلَیهِ مِن حَبلِ الوَرید

مکشوف

این‌جا درونیات من است؛ مکشوف، رنگ‌هایش را می‌نگارم. این‌جا گاهی بلند فکر می‌کنم، گاهی زمزمه می‌کنم، شاید گاهی هم داد بزنم درباره‌ی بعضی لحظاتم و دل‌مشغولی‌های این سال‌هایم.

بایگانی

اخلاق یا ایدئولوژی به زبان ساده

دوشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۴، ۰۲:۰۵ ب.ظ

عنوان خیلی دهن‌پرکنی نوشتم آن بالا. موضوع از نظر خودم این‌قدرها پیچیده نیست. 

یکی از دوستان زیر عکسی از بچه‌ی 4 5 ساله‌اش چند خط متنی نوشته بود که من را با خودم به بحث انداخت. زیر عکس نوشته بود که دوست ندارد بچه‌اش خودخواه بار بیاید و دوست دارد بچه‌اش از اتفاقات دور و برش خبر داشته باشد و نسبت به آن‌ها بی‌تفاوت نباشد. مثلا آن‌‌طور که نوشته بود برای بچه‌اش تاریخ ایران معاصر(مثلا انقلاب اسلامی) را در قالب قصه به صورت بچه‌گانه برایش تعریف کرده بود و بچه یک‌سری صفات خوب و ناخوب را شنیده بود که به افراد نسبت داده می‌شود در قصه‌های مامان و بعد آن صفات را تعمیم می‌داد به کارهای خودش و بقیه. من راستش خیلی ترسیدم. از جامعه‌ای که پر از این بچه‌هایی باشد که با ایدئولوژی‌های پدر و مادرهاشان قالب زده شده‌اند خیلی می‌ترسم؛ هرچند هم که  آن ایده‌ها و اعتقادات با نگاه من هماهنگ باشد. 

تعریف تاریخ معاصر برای بچه‌ها و موضع‌گیری در برابر اتفاقات و آدم‌ها برای بالابردن سطح آگاهی آن‌ها و سوق دادنشان به سمت و سویی خاص به نظرم کار بسیار عجیبی‌ست که از یک پدر و مادر می‌تواند سر بزند. تاریخ معاصر پر از نقاط مبهم و خاکستری‌ست که اجزایش اصلا قابلیت تبدیل شدن به ارزش‌ها و غیرارزش‌ها را ندارد. چه برسد که بخواهیم مفاهیمی مثل نهایت بدجنسی و خودخواهی (که ظاهرا در مورد پهلوی‌ها به کار برده شده بود در قصه‌ی مادر) را از طریق نمونه‌های تاریخی معاصر به بچه معرفی کنیم. 

راستش من اصلا به ذهنم هم نرسیده بود که تا قبل از نوجوانی لازم است بچه تاریخ بداند و بخواند. به نظرم اگر پدر و مادری قرار است خودخواه نبودن یا صفات اخلاقی دیگر را به بچه معرفی کنند شاید این‌قدر لازم نباشد پیچیده فکر کنند. مثلا می‌توانند ماهی یک‌بار برای فقرا غذا و لباس و اسباب‌بازی ببرند؛ با خود بچه. یعنی بچه را دخیل کنند در تهیه‌ی آن غذا یا انتخاب اسباب‌بازی‌ای که کمتر باهاش بازی می‌کند و بخشیدن آن به دیگران. چیزهایی از این دست که خودم دارم یواش یواش برایشان دنبال راه‌حل می‌گردم. که چطور می‌شود عملا بعضی از فضایل اخلاقی را به بچه آموزش داد. 

در مورد اطلاعات دینی البته به نظرم موضوع فرق می‌کند. ایده‌ام این است که مادر و پدر باید مثل خود خدا برخورد کنند با بچه‌هایشان. خدا قصه گفته و آدم‌ها را رها کرده که به قصه‌ها فکر کنند. قصه‌ی پیامبران را. من گاهی از صبح تا شب توی ذهنم با قصه‌ی یکی از پیامبرها کلنجار می‌روم که چطور می‌شود به زبان ساده و قابل فهم برای آیه تعریفش کنم. مثلا قصه‌ی حضرت یونس را چندبار برایش گفته‌ام یا قصه‌ی حضرت نوح را. ولی همین‌ها را هم با کلی کم و زیاد و بالا پایین. حداقلش این است که دارم راجع به شخصیت‌هایی حرف می‌زنم که اینقدر نقاط مبهم و خاکستری ندارند و قرآن تکلیفم را باهاشان روشن کرده است. 

یا مثلا دوست دارم آیه در مناسک مذهبی شرکت کند. دوست دارم سیاه‌پوش شدن و کتیبه و دسته‌ی ماه محرم را ببیند ولی دوست ندارم قصه‌ی عاشورا را به این زودی‌ها کسی برایش تعریف کند. فکر می‌کنم اگر کمی باهوش باشم داستان دو برادر را برایش تعریف می‌کنم که مثل خودش بچه بودند ولی فضایل اخلاقی زیادی داشتند و طبعا از پدر و مادر و پدربزرگشان هم چیزهایی تعریف می‌کنم. (خدا رحمت کند کسانی مثل مطهری را که فقط در تئوری و حدیث نماندند و سیره‌ی عملی معصومین را به شکل ساده‌ای مثل داستان راستان نوشتند. یا کسانی مثل علامه‌ی عسکری را که اسناد تاریخی از سیره‌ی عملی جمع کردند). خلاصه که به نظر من اگر کسی خوبی‌‌ها را به بچه‌اش یاد بدهد و فقط الگوهای رفتاری خوب را بهش معرفی کند، خود بچه در نهایت می‌تواند شناسایی کند که مرز خوب و ناخوب کجاست (تاحدی؛ مگر ما خودمان می‌دانیم؟) و تاریخ، آن‌هم تاریخ معاصر به نظرم نه تنها ابزار خوبی برای معرفی صفات و ارزش‌های اخلاقی به بچه‌ها نیست بلکه کارکردی جز سیاه کردن دنیای بچه‌گی‌شان ندارد. 

البته من متاسفم که در خانه‌های ایران همیشه تلویزیون روشن است و همیشه اخبار دارد صحنه‌های دل‌خراش غزه و یمن و جنگ و غیره را نشان می‌دهد و شما مجبورید مدام توضیح دهید درباره‌ی این تصاویر. و نه این‌که تلویزیون‌های اینجا از این‌جور چیزها نشان نمی‌دهد، ولی شاید چاره‌اش این باشد که تلویزیون‌هایتان را تا وقت خواب بچه‌ها خاموش نگه دارید. 

۹۴/۰۴/۲۲

نظرات  (۷)

۱۸ مرداد ۹۴ ، ۰۸:۵۱ قاصدک بارون
همیشه قصه هاکارایی بیشتری برای بچه ها داشته اند. برخوردی که بچه ها با آدمهای بد یا خوب قصه ها دارند منطقی است و جا برای تفکرشان باز می گذارد.
حضور این ایدئولوژی ها تو زندگی ما خیلی غم انگیزه. خط کش هایی که دست آدماست. راستش اینجا جوری هست که از هر طرف یقه ات می گیره این فضا. کاش فقط تاریخ معاصر بود بعضی از تیپ و قیافه آدم ها هم خوبی و بدی حکم می کنند. 

۲۴ تیر ۹۴ ، ۰۸:۵۷ فاطمه سادات علمدار
اره  متوجهم هر جایی مسایل خاص خودشو داره...
و اینکه چون بچه ها سوالاتشونو اول هفته طرح نمی کنن بدن به ادم و بگن یه هفته وقت داری راجع به جواباش فکر کنی کار سخت تر میشه!باید فی البداهه جواب بدی.البته که می تونی جوابتو بعدا اصلاح کنی و بگی اشتباه کردم ولی این اصلاحات بعدی هم حدی داره!نباید تبدیل به یک موجود نامطمین و همیشه دو به شک بشی برا بچت...و همه اینها برای نسل ایدیولوژی زده ما که راجع به خیلی چیزا تا همین چند سال قبل عمیق فکر نکرده بودن مشکل سازه.نمی خوام خیلی وضعیتو بحرانی و لاینحل جلوه بدم ولی نسل اینده ایرانی اگه قراره اینده بهتری برای کشور رقم بزنه نیازمند والدینیه که سوالاشو جدی بگیرن و باهاش حرف بزنن,اینجاست که من خودم خیلی تشنه شنیدن تجربیات شخصی مادر پدرای دیگه ام 
ممنون که باب گفتن این حرفها رو اینجا باز کردی.
پاسخ:
تو جواب یکى از کامنت گفتم که تربیت بچه تو جامعه ى ایران یکى از دلایلیه که من رو از برگشتن خیلى مى ترسونه. در واقع اولش برعکس بود. اولش هى مى ترسیدم اینجا بچه دار بشم چون جامعه ى اینجا برام خیلى مبهم بود و پر از عناصر ناشناخته و هم اینکه رنگ و بوى مذهب از هیچ کجاش به مشام نمى رسه. کم کم که خودم آشناتر شدم دیدم که انگار احساس اعتماد و آرامش بیشترى مى کنم از اینکه مى بینم روند عقلانى زندگى اینجا و قواعد اخلاقى و شخصیتى آدمها پیچیدگى خیلى کمترى داره از جامعه ى ایران و این کار رو براى تربیت بچه آسون تر مى کنه. حالا اینا البته در حد نظریه است. ایشالا خود خدا بهترین راهها رو بهمون نشون بده. 
۲۴ تیر ۹۴ ، ۰۶:۱۷ فاطمه سادات علمدار
سلام نرگس:)
اتفاقا چند روزی هست می خواهم یک پست بگذارم راجع به اینکه چه قدر ادم های دغدغه مند ایرانی ساکن خارج,صفحاتشان بی دغدغه و ارام است!طرف اینجا زندانی سیاسی بوده و انجا از عروسک هاش و لباس هاش پست می گذارد,یا طبیعت یا مردم...
خیلی خوشحال باش که می توانی تصمیم بگیری به ایه چه بگویی و چه نگویی چون اینجا تلوزیونت که خاموش باشد هم تمام روز از خانه خاله و عمو گرفته تا پارک تا مهدکودک تا تاکسی تا رادیو تا حتی حرفهای بچه ها همین دغدغه های سیاسی,اجتماعی,دینی,اخلاقی,فلسفی هست!!!قبول دارم که خیلی خسته کننده است,من در صفحه ام همین حس کلافگی و استیصال را می خواهم نشان دهم,همین سوالات روزمره بچه ها را در مورد اموری که ما بزرگترها هم نتوانستیم حلشان کنیم...حرف زدن در مورد این موضوعات یک انتخاب نیست!اینکه تو می خواهی مرجع پاسخگوی بچه ات باشی یا او را برای یافتن پاسخ سوالاتش حواله بدهی به دوست و معلم و رسانه و...یک انتخاب است.
پاسخ:
چه خوب که اومدى نوشتى اینها رو. اینجا هم البته مسایل دیگه ى داره که ما دربرارشون همینقدر احساس خلع سلاح مى کنیم و همین دغدغه ى مرجعیت رو برامون ایجاد مى کنه گیریم با موضوعى متفاوت. در ضمن اینکه خیلى وقتها اصلا بلد نیستیم جواب سوال ها رو از بن یا روش برخورد با موضوع رو هیچ وقت خودمون هم یاد نگرفته ایم چه برسه به اینکه حالا بخوایم به بچه مون یادش بدیم. چقدر خوب مى شه بیایم درباره ى تجربه هاى شخصى بچه بزرگ کردن هامون حرف بزنیم و بنویسیم 
چه خوب بود این متن! من نسبت به دوران معاصر سعى میکنم حتى خودم هم سکوت کنم و کسى رو قضاوت نکنم چه برسه که از این آدم هاى خاکسترى براى بچه دیو و دلبر بسازم.
اما نفهمیدم چرا داستان امام حسین علیه السلام رو دلتون نمی خواد فعلا کسى براى آیه بگه؟

پاسخ:
چون داستان عاشورا هزار مدل زمینه سازى مى خواد. یعنى شاید چون از نظر من این اتفاق سنگ محک خیلى از ارزشها و فضایله باید مطمئن بشم که بچه خوب مى فهمه پیش فرض ها رو بعد قصه رو بشنوه با اون همه صحنه ى دلخراش. مگه آسونه؟ خدا کمک کنه آدم بتونه حب اهل بیت رو به بچه اش ارائه کنه، بقیه ى راه رو احتمالا خودش پیدا مى کنه
تربیت دینی بچه ها یک کتاب قطور چند جلدی میشه بس که نظرها متفاوته..اما نهایتا به عمل کار برآاید به سخن دانی نیست....

پاسخ:
بله
موافقم کاملاً. و البتّه پیشنهاداتِ زیادی در این زمینه دارم. به‌نظرم خوبه که تووبلاگ‌تون بپردازید ادامه‌دار و مفصّل به این مسئله.
پاسخ:
به نظرم آدم هاى دین دار سخت مى تونن تصمیم بگیرن که آموزش اخلاق مقدم تره براى تربیت بچه یا دین و اینکه قاطى کردن دین با تاریخ معاصر ایران و توى یک بسته ارائه کردنشون به بچه من مطمئن نیستم باعث رشد چه مدل شخصیتى تو بچه مى شه این یکى از دلایلى ه که من رو از برگشتن به ایران مى ترسونه

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">