مکشوف

وَلَقَد خَلَقنَا الإنسَان وَنَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُه وَنَحنُ أقرَبُ إلَیهِ مِن حَبلِ الوَرید

مکشوف

وَلَقَد خَلَقنَا الإنسَان وَنَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُه وَنَحنُ أقرَبُ إلَیهِ مِن حَبلِ الوَرید

مکشوف

این‌جا درونیات من است؛ مکشوف، رنگ‌هایش را می‌نگارم. این‌جا گاهی بلند فکر می‌کنم، گاهی زمزمه می‌کنم، شاید گاهی هم داد بزنم درباره‌ی بعضی لحظاتم و دل‌مشغولی‌های این سال‌هایم.

بایگانی

روزهای کافه‌ای

جمعه, ۱۱ مهر ۱۳۹۳، ۰۱:۰۱ ب.ظ
وقتی تابستان شروع شد با خودم قرار گذاشتم هفته‌ای یک‌بار آیه را بردارم با کالسکه سوار اتوبوس شویم و برویم شهر را بگردیم. خانه‌ی ما در خاشیه‌ی غربی شهر است و با مرکز شهر و رودخانه و کانال آب معروف اتاوا فاصله دارد. در این یک‌سال و خرده‌ای هم واقعا این‌قدر مشغول آیه و سر و سامان دادن خانه و سفر و سفر و سفر بودیم که نشده بود شهر را کشف کنیم. با ماشین هم نمی‌شود. تا سوار اتوبوس نشوی و یک سری راه‌ها را پیاده گز نکنی نمی‌فهمی زیر و بالای شهر کجاست. 

من تلاشم را کردم ولی نشد. یعنی این‌قدر کارهای دیگر از من انرژی می‌گیرد که حس اتوبوس سواری در هوای گرم بهم دست نداد. حالا هم البته دیر نشده هنوز. از وقتی پاییز شروع شده من افتاده‌ام به کافه‌یابی. مخصوصا روزهایی که آیه خانه نیست اگر بمانم خانه عملا کارهای شخصی‌ام پیش نمی‌رود؛ هم کار خانه تمامی ندارد و هم این‌که من با این‌که به شدت نیاز دارم یک روزهایی آیه با من نباشد و تنها باشم، بدون آیه بسیار غم‌گینم. وقتی هست مدام دارم برایش سرگرمی جور می‌کنم و غذا و لباس‌ها و اسنک و غیره، این‌قدر که شب می‌شود و من هنوز یک ایمیل چک نکرده‌ام. وقتی هم نیست انرژی شاد و شنگول خانه ته می‌کشد. برای همین مدام دنبال جاهای جدیدی می‌گردم که بشود تویشان نشست و کار کرد. طبعا باید کافه‌ای باشد که خوراکی و اینترنت را با هم داشته باشد و فضایش هم خیلی شلوغ نباشد. 

بعد از چند هفته، امروز یک کافه‌ی جدید از روی فوراسکوئر پیدا کردم - تقریبا وسط شهر. کافه‌ها و رستوران‌های گیاهی انتخاب اولم‌اند معمولا. نه تنها به خاطر گزینه‌های غذایی‌شان،‌ به خاطر جو دوستانه و محلی‌ترشان. یک‌سری آدم به قول این‌وری‌ها caring هستند در این کافه‌ها. چه کافه‌دارها و چه مشتری‌ها. کسانی‌که به محیط زیست و تفاوت فرهنگی احترام می‌گذارند. کسانی که کم‌تر درنگاهشان قضاوت هست. این‌جور فضاها با تیم‌هورتونز (کافی‌شاپ معروف کانادایی) یا استارباکس با آن محیط خیلی خوبش برای درس خواندن و کار کردن کلا متفاوت است. همه‌چیز آن‌قدرها ماشینی و مدرن نیست. معمولا میز و صندلی‌ها فرسوده و قدیمی‌‌اند. باریستاها خوش‌اخلاقند و باهات خوش و بش می‌کنند و اگر توضیحی راجع به نوشیدنی‌ها یا غذاها بخواهی با حوصله جواب می‌دهند. معمولا علامت‌ها و دیوار‌نوشته‌هایی دارند درباره‌ی این‌که چطور به‌تر است ظرف کم‌تری کثیف کنیم و از ظروف پلاستیکی استفاده نکنیم و با هم مهربان باشیم و این‌ها. 

خلاصه این کافه گزینه‌های متنوعی غذای گیاهی و وگن داشت. بالای همه‌ی غذاها مواد تشکیل دهنده را نوشته بود و یک ویترین بزرگ هم نان و کیک و پیراشکی و دسر آش‌پزخانه‌ای داشت. بخش نوشیدنی‌های سرد و گرم و ساندویچ‌هایش جدا بود؛ کنار میز و صندلی‌های رنگ‌پریده‌ی عسلی که هر کدامشان یک سایز و یک شکل بودند. باریستای بخش قهوه،‌ یک آقای مو حنایی لاغر میان‌سال بود که موهایش را بافته بود. ریش بلندی هم داشت. وقتی داشت برایم توضیح می‌داد کپچینوی سایز متوسطش دو شات اسپرسو دارد و آن کوچکه یکی،‌ چشم‌های سبزش هم مهربان بود. حیف که وقت ناهار بود و آدم‌ها مثل مور و ملخ ریخته بودند توی مغازه‌ی کوچکش. غذایم که تمام شد آمدم توی استارباکس کناری که همیشه جایی برای نشستن و پریز برقی برای سیم لپ‌تاپ دارد. 
۹۳/۰۷/۱۱

نظرات  (۴)

خوبه... من که لذت می برم از نوشته ها
فقط باید زود به زود سر بزنم که از دست ندم نوشته ها رو :)
تو خونه جدید خیلی بیشتر می نویسید :)
خیلی خوبه من هر دفعه میام کلی پست تازه هست.
پاسخ:
شاید جو گیر شدم :)
۱۱ مهر ۹۳ ، ۱۹:۲۶ قاصدک بارون
سلام
چقدر من از این مطلبت ایده و انرژی گرفتم.
اسم دخملت هم قشنگه...
واقعا بعد از مدتها دارم وبگردی می کنم و رسیدم اینجا. نفسم تازه شد....
توی اینجور کافه ها به جای من هم چیزی سفارش بده و بخور. باشد که من از ایران دلخوش شوم به یک رفیق تازه ی دور.
پاسخ:
:)
چقدر دلم همچین جایی خواست. یک مدتی خیلی توی فکر یک جایی بودم که بشه ساعتها نشست و چیزی خوند و چیزی خورد و خوند و نوشت و اینا. ولی کافه در ایران یک چیز به شدت لوکسیه. من حس راحتی ندارم اصلا توشون. این قدر که هی میخوان باکلاستر و باکلاستر باشن. حالا بماند که اصلا قیمتهاشون هم نمیصرفه برای اینکه یک دانشجو هر روز پاشه بره توشون بشینه و کار کنه. 
پاسخ:
آره دقیقا فرق فرهنگ کافه‌ایه این‌جا و ایران در همین قیمت‌ها و فضای لوکسه است. این‌جا کافه یعنی یک‌جایی که دانش‌جوها توش غذای به صرفه پیدا می‌کنند. ساعت‌ها می‌شینن و غیره. 

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">