مکشوف

وَلَقَد خَلَقنَا الإنسَان وَنَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُه وَنَحنُ أقرَبُ إلَیهِ مِن حَبلِ الوَرید

مکشوف

وَلَقَد خَلَقنَا الإنسَان وَنَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُه وَنَحنُ أقرَبُ إلَیهِ مِن حَبلِ الوَرید

مکشوف

این‌جا درونیات من است؛ مکشوف، رنگ‌هایش را می‌نگارم. این‌جا گاهی بلند فکر می‌کنم، گاهی زمزمه می‌کنم، شاید گاهی هم داد بزنم درباره‌ی بعضی لحظاتم و دل‌مشغولی‌های این سال‌هایم.

بایگانی

اربعین هم که گذشت

چهارشنبه, ۴ دی ۱۳۹۲، ۱۰:۴۷ ب.ظ

زیارت عاشورا زیارت پر عاطفه و بلندی‌است. برخلاف فرازهای پر لعن و نفرینش که عده‌‌ای را باز می‌دارد از خواندنش و شبهه‌ی مخدوش بودن سندش را به جانشان می‌اندازد،* جمله‌هایش بندبندت را می‌لرزاند اگر دل بدهی بهش. از سلام‌هایش گرفته تا دعاهایش. سند شیعه‌گی است اصلا. نه به خاطر لعن این و آن. به خاطر این‌که راه را از چاه نشانت می‌دهد. ردیابی این‌که این لعن‌ها به کدام آدم‌ها و طایفه‌ها بر می‌گردد گرچه کار شاقی نیست، ولی مهم‌تر از آن سمت و سوی صراط مستقیم است که برایت روشن می‌کند. چراغ است اصلا. اینقدر می‌شود حرف‌های قشنگ زد درباره‌ی این زیارت که تمامی‌ نداشته باشد... بماند فعلا. 

می‌خواستم بگویم هیچ به این جمله‌‌اش توجه کرده‌اید؟ «لَعَنَ اللَّهُ اُمَّةً اَسْرَجَتْ وَ اَلْجَمَتْ وَ تَنَقَّبَتْ لِقِتالِکَ» ... «آن‌ها که مرکب‌ها را زین کردند و لگام زدند و به راه افتادند براى پیکار با تو». چه تصویر هول‌ناکی‌است. برای خودمان می‌گویم ها وگرنه آن‌ها که کردند آن‌چه کردند. برای خودمان می‌گویم که صبح تا شب معلوم نیست چه می‌کنیم و چه حقی را ناحق می‌کنیم با گام‌هایمان و جمله‌هایمان و قلم‌هایمان و نگاه‌هایمان و نیت‌هایمان ...   

*قال الباقر علیه‌السلام من الله علی‌الاعلی

پ.ن. فرصت کردید «شرح زیارت عاشورا»ی سید احمد میرخانی را بخوانید. باز هم فرصت کردید «شرح مهربانی» موسوی گرمارودی - زندگی‌نامه‌ی سید احمد - را هم بخوانید؛ گرچه دومی را من هم پیدا نکرده‌ام که بخوانم.  

۹۲/۱۰/۰۴

نظرات  (۷)

کم از دوهفته‌ی دیگه، یک اربعین از پست‌تون هم می‌گذره :)
سلام میشه بگید چی شد که شما اینقدر مومن و خوب شدید و با بقیه آدمه اینقدر فرق دارید. اصلا تعارف نمی کنم فقط منهم یه دختر هستم و مثل شما ایرانی اما اینقدر دوست دارم مثل شما خوب باشم. چی تو زندگی شما بود؟ کتاب ویژه آدم خاص و مرشد یا سخنرانی موثر که اینقدر باخدا شما رو ساخت. خواهشا نه نگید و من رو راهنمایی کنید.من ساکن مشهد هستم اما میدونم خیلی از امام هشتم دورم.

پاسخ:
پاسخ:
خود آدم خوب می‌دونه در درون خودش چه خبره - خلاصه خوبی‌ای در کار نیست. حداقل به این شدتی که تو می‌گی خبری ازش نیست در درون من. همه‌اش تمرینه (تمرینی که همین حالاش به شکست منجر شده ولی من انگار هنوز از رو نرفته‌ام). این که چرا آدمای خوب، خوب می‌شن خب لابد به جای درستی وصلند. مثلا به حضرت حسین (سلام خدا بر امام حسین).
سلام دوست عزیز ، 1ماهی هست که با دلنوشته هاتون آشنا شدم ونوع نگارش ، سادگی واحساسات لطیف مادرانه تون برام بسیار جذاب وقابل لمس امیدوارم همیشه دلمشغولیهای زیبایی داشته باشید وپایدار.
با این توجّهاتی که گفتید نخوندمش این اواخر. سال‌ها پیش -مدرسه‌ای که بودم- هر جمعه‌ صبح می‌رفتم مسجدجامعِ شهرمون جلسه‌ی زیارتِ عاشورا. یک‌جورهایی عاشورا اوّلین قدمِ آشناییم بود با این بخشِ از دین. یعنی ادعیه و بیش‌تر مناجات. حالا خیلی‌ وقته که نخوندمش از سرِ دل.
اما من عاشق سلام هایش هستم و اینکه انی سلم لمن سالمکم
اجازه میدین این مطلب رو بذارم تو فیس بوکم؟ خیلی به دلم نشست ...

پاسخ:
پاسخ:
ممنونم از لطفت ولی خیر. من فضای فیس‌بوک رو مناسب این‌جور متن‌ها نمی‌دونم.
من خودم همیشه میخواستم نظر شما رو بدونم در مورد زیارت عاشورا و لعن و نفرین هاش. البته این شک چند سال پیش دوستی به جانم انداخت که الهیات خونده بود. حرفش این بود که کلام معصوم کلامی ست مثل دعای عرفه.

هرچند من خودم سلام های بی واسطه زیارت عاشورا رو خیلی دوس دارم.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">