مکشوف

وَلَقَد خَلَقنَا الإنسَان وَنَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُه وَنَحنُ أقرَبُ إلَیهِ مِن حَبلِ الوَرید

مکشوف

وَلَقَد خَلَقنَا الإنسَان وَنَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُه وَنَحنُ أقرَبُ إلَیهِ مِن حَبلِ الوَرید

مکشوف

این‌جا درونیات من است؛ مکشوف، رنگ‌هایش را می‌نگارم. این‌جا گاهی بلند فکر می‌کنم، گاهی زمزمه می‌کنم، شاید گاهی هم داد بزنم درباره‌ی بعضی لحظاتم و دل‌مشغولی‌های این سال‌هایم.

بایگانی

محرم‌ است

يكشنبه, ۱۹ آبان ۱۳۹۲، ۰۸:۴۲ ب.ظ
حرف که زیاد می‌شود آدم گیج می‌شود که کدامش را بنویسد. جریان تولد آیه و سفر بعدش و این‌روزهای دهه‌ی محرم را قرار بوده که بنویسم ولی حالم سنگین است. من از آن آدم‌هایی هستم که مدام دارم لابه‌لای کار‌هایی که کرده‌ام و برخوردها و رفتارهایم را جستجو می‌کنم که ببینم کجایش ایراد داشته که تبعاتش حال این روزهایم است؛ خوب و ناخوب. همین چیزها حس نوشتن را ازم می‌گیرد. جریان مهمانی تولد را ولی به خودم قول داده‌ام که بنویسم؛ بس‌که خوب بود. 

اما این روزها؛

شب اول که رفتیم هیئت، آیه از شعاع پنج متری من تکان نخورد. می‌رفت تا وسط سالن، از دست آن چند نفری که باهاش حرف می‌زدند و شکلک درمی‌آوردند، بازیگوشانه فرار می‌کرد و می‌خندید و می‌دوید طرف من و خودش را مثل بچه‌گربه لوس می‌کرد و باز از اول تکرار همین ماجرا. همان شب هم فهمید که در ورودی کجاست و چندباری رفت سرک کشید ببیند چه خبر است آن بیرون ولی چون آشنایی ندید برگشت طرف من. ساعت 9 هم طبق عادت ساعت خوابش آمد کنار من روی ژاکتی که برایش پهن کردم روی زمین خوابید.

از شب دوم تعداد بچه‌ها بیش‌تر شد و فضای راه‌رو تبدیل شد به محل دویدن و بازی‌شان و آیه فهمید که میدان تاخت و تاز برایش آماده‌ست. فضا را هم شناخت و فهمید من همان دور و بر هستم و دیگر پیش من بند نشد. هر شب می‌رود آن‌جا بین بچه‌ها بدو بدو و کرکر خنده. من و وحید هم باید جلسه را تقسیم کنیم یک‌سری من مراقب آیه باشم یک‌سری او. بدیش این است که کفش‌ها و پله‌ها برایش جذابیت دارند و هنوز عادت دارد دستش را مدام توی دهانش بکند؛ طبعا ترکیب حرص‌دربیاری‌ست. 

یک‌شب که آیه عصرش درست نخوابیده بود و کلی بداخلاقی و جیغ و داد راه انداخت در مراسم، به وحید گفتم باید یک شب در میان بیاییم هیئت؛ یک شب من یک شب تو که آیه را خانه نگه داریم. ولی عملا دلم نیامد. دیشب هم رفتیم هیئت عراقی‌ها وسطش مجبورشدیم برگردیم خانه چون آیه به هیچ طریقی حاضر نبود کنار من بنشیند نه با خوراکی‌های جذاب نه با وسایل بازی‌ش نه حتی با مبایل من که هیچ‌وقت نمی‌دهم دستش ولی دیشب ناچار شدم. فقط می‌خواست بدود بین جمعیت و آن‌جا اصلا نمی‌شد این کار را کرد. چند بار هم دعوایش کردند ولی اصلا با مفهوم دعوا و بشین بچه آشنا نیست. نه که من نخواستم آشنا بشود؛ الان شوق دویدنش زیاد است و هنوز درکی از محدود شدن ندارد. 

۹۲/۰۸/۱۹

نظرات  (۴)

بابا بزرگ من یه تعبیری داره میگه بچه ها روح های بی نهایتی هستند تو جسم کوچک...برا همین پر از شوق اند و نباید جلوشون و گرفت

پاسخ:
پاسخ:
چه حرف خوبی
سلام
امشب با خودم گفتم مامان ایه نمی خواد از محرم و ایه برامون چیزی بگه!
خدا ایه رو براتون حفظ کنه و سایه شما رو رو سرش به سلامتی و عزت، مستدام داشته باشه.
خوش حالم که تو این مورد تنها نیستم...بعضی بچه ها انقدر آروم و متین میشینن...اما باید به جای روضهف بدو بدو کنیم

پاسخ:
پاسخ:
دقیقا. یک پسرى هست از آیه دو هفته کوچک تره. البته هنوز درست راه نمى ره ولى از پیش مامانش تکون نمى خوره. آیه چهاردست و پا هم که بود همش توى حیاط بود یا روى پله ها داشت با سرعت دور مى شد
خوش‌حالم پستِ شعاری‌ای نبود. تیترش رو که دیدم یک‌لحظه گفتم حتماً پستِ ارادت‌مندی خواهد بود و برای هم‌چون منی «حرص‌دربیار». امّا خوب بود. محرّمِ پست‌تون لفظ و شعار و جوزده‌گی نبود. یک‌چیزِ در جریانِ زنده‌گی بود. اصلاً چه‌را انتظار داشتم شما شعاری یا جوزده بنویسید؟ چنین سابقه‌ای ندارم که از شما. شاید به خاطرِ این‌که زیادی حسّاس شده‌م به شعار و جوزده‌گی و ارادت‌های عجیب و غریب به امام‌حسین و این بساطا. به نظرم خودتون رو محدود نکنین به «قول» برای نوشتنِ مطلبی پیرامونِ موضوعی یا تولّدی و سفری. این باعث می‌شه ننویسید. حدّاقل تجربه‌ی وب‌لاگ‌نویسیِ من اینو می‌گه که هروقت خودم رو ملزم کردم به نوشتن درباره‌ی چیزی، نه تنها اون مطلبِ خاص خودش به تعویق افتاده، که از نوشتنِ پست‌های دیگه‌ای که می‌شده هم افتاده‌م.

پاسخ:
پاسخ:
دقیقا (تایید جمله‌ی آخر یعنی)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">