Those days were blue; indeed
چهارشنبه, ۱۰ مهر ۱۳۹۲، ۰۹:۵۹ ق.ظ
با هزارجور هماهنگی و مرارت، بعد از گذر از ترافیک غیر روان و کمی دیر رسیدن، رفتیم Blue Jasmin را دیدیم. به غیر از من و مهرناز همهی سالن - حالا همچین فکر نکن یک سالن پر آدم بود، همان ده بیست نفر - همسن و سال خود وودی آلن بودند. قصهی نهچندان نوی ورشکستگی مالی و احساسی یک خانواده بود و طبق معمول شکلگیری رابطههای جدید. همان سبک شخصیتپردازیهای آلن در تحلیل زیر و بمها و توجه به جزئیات و تفاوت روحیات و حالات روانی آدمهای مختلف. البته به همراه یکجور متبهرانهای مسخره و لوث کردن کل لحظات دراماتیک زندگی. فیلم هنوز تهنشین نشده انگار که راجع بهش چیزی بنویسم. فقط همینکه از خلخلیتهای جزمین وقت حملههای عصبی و عکسالعملهایش و چشمهای خیس و ریمل پسدادهاش که گاهی با اشک تا زیر چانهاش را سیاه میکرد، خیلیها خندهشان میگرفت. برای آنها جوک بود برای من خاطره. همین.
۹۲/۰۷/۱۰