هیجانات کاذب
هرچند که لوسبازیش زیاد بود و هزار تا بند و طناب بهمان وصل کردند، ولی همان لحظهی سقوطش خوب بود. چون زیر پایمان دریاچه بود و هم منظرهی کل مونترئال از آن بالا دیدنی. این دکمهی رها شدن و پریدنش دست خودمان بود - یعنی دست وحید بود. بار بعد باید حواسمان باشد دیرتر دکمه را فشار دهیم و خوب دور و برمان را نگاه کنیم. اینبار بیشتر هیجانزدهی پرش بودیم. میخواستیم زودتر رها شویم ببینیم چه مزهایست.
مامان و بابا و نگار و آیه به اتفاق آدمهای مشتاق دیگر ایستاده بودند برایمان سوت و کف میزدند. تجربهی بامزهای بود. به پای آن پرش از صخرهی water rafting نمیرسید البته (با اینکه ارتفاعش 6 برابر بود ولی آن حالت بکر را نداشت). با اینحال، تعلیق خوبی داشت میان زمین و هوا. ده دقیقهای تاب میخوردیم آن بالا. گرچه از بیرون به نظر هیجانانگیزتر و ترسناکتر میآید ولی خودت که بپری آنقدرها هم فکر نمیکنی کار خارق العادهای داری انجام میدهی.
همین. پریدن خوب است. برای من مرهم است خیلی وقتها.
منی هم که فوبی ارتفاع دارم دلم خواست!