مکشوف

وَلَقَد خَلَقنَا الإنسَان وَنَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُه وَنَحنُ أقرَبُ إلَیهِ مِن حَبلِ الوَرید

مکشوف

وَلَقَد خَلَقنَا الإنسَان وَنَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُه وَنَحنُ أقرَبُ إلَیهِ مِن حَبلِ الوَرید

مکشوف

این‌جا درونیات من است؛ مکشوف، رنگ‌هایش را می‌نگارم. این‌جا گاهی بلند فکر می‌کنم، گاهی زمزمه می‌کنم، شاید گاهی هم داد بزنم درباره‌ی بعضی لحظاتم و دل‌مشغولی‌های این سال‌هایم.

بایگانی

این یک متن تبلیغاتى‌‌ست

سه شنبه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۲، ۰۸:۴۸ ق.ظ
یک حرکتى راه افتاده از طرف بچه‌‌هاى این طرف آب که مى‌روند از دوستانى که داخل ایرانند و به هر دلیلى انتخابات را تحریم کرده‌اند، خواهش و تمنا که لطفا بروید به جاى ما راى بدهید. و بعله ما طرف‌دار اصلاحات بودیم و هستیم و خواهیم بود پس لطفا به روحانى راى بدهید از جانب ما. تابه‌حال چندین نفر از دوستانم موفق شده‌اند کسانى را پیدا کنند که طرف حاضر شده جاى آن‌ها برود و راى بدهد (شوخى: لابد این دوست ما هم که دستش به صندق راى نمى‌رسد، به جاى آن دوست تحریمى باید ٤ تا لیچار بار حکومت کند). اولا من هنوز کسى را پیدا نکرده‌ام که هم‌چین کارى براى من بکند، ثانیا اگر یک تحریمى حاضر شده این کار را بکند یعنى کم‌‌‌‌کارى از ماست لابد که هنوز تحریمى باقى مانده. 

حالا فیس‌بوک و پلاس و فرندفید و غیره دارد مى‌ترکد از توصیه‌ى دوستان که چطور دیگران را قانع کنیم به راى دادن. انواع راه‌کارهایى که ممکن است در این دو روز جواب بدهد و ایده‌هاى مبتکرانه دارد بروز  مى‌کند از در و دیوار. من ولى هنوز راضى نشده‌ام زیر بار این یک قلم بروم. تبلیغ کنم؟ تخم امید پخش کنم؟ واقعا؟ من که خودم هنوز ته تردیدم؛ ولى بنا را بر امید گذاشته‌ام. حتى مطمئن نیستم رایى شمرده شود ولى براى خودم به اندازه‌ى یک راى دلیل دارم. که چاره‌ى دیگرى هم مگر هست؟ که ما راه و روشى را که فکر مى‌کنیم صواب است مى‌رویم. که هزار چیز دیگر. ولى هنوز حاضر نیستم مثل ٤ سال پیش بنشینم پاى تلفن از این سر دنیا به دوست و فامیل و آشنا زنگ بزنم که بروید و به میرحسین راى بدهید. که بعد، آن روزها پیش بیاید و من هرلحظه خودم را نفرین کنم که چه امید و شورى انداختم در دل مردم. که بعدش طالب راى هاشان باشند و بریزند توى خیابان و قلب من بیاید در دهنم که آیا زنده و سالم بر مى گردد از خیابان؟ چه نفرین‌ها که نکردم خودم را. هنوز حاضر نیستم دیگر آن‌طور سنگ به سینه بزنم. تنها کارى که تا همین حالا حاضر به انجامش شده‌ام  تغییر عکس پروفایل فیس‌بوکم بوده و این دو متن اینجا. حالا هم باز از همین تریبون نیمه‌رسمى اعلام مى‌کنم که راى ندادن هیچ چیز را درست نمى‌کند. 

پ.ن. آهاى! از پاى اینترنت کوفتى پاشید برید دو نفر، پنج نفر، ده نفر دیگر را قانع کنید به راى دادن.

۹۲/۰۳/۲۱

نظرات  (۱۵)

 از رییس جمهور راضی هستین؟
پاسخ:
در مقایسه با باقی کاندیداها، بله. با همه‌ی انتقادات وارده. مسیر معقول، تقدس‌زدایی از دولت است.
این پست و کامنتاش دوباره اون حس مزخرف خفگی چهارسال پیش رو در گلوم ایجاد کرد
خفگی نه بخاطر آزاذی و این ها...اون حس رادیکالیزمی که حرف شنوی و حق پذیری توش مرده بود
و تهران رو دود گرفته بود...
بگذریم.
انشاالله دولت تدبیر و امید با "تدبیر"
"امید" اصلاح جامعه ی مدنی و حرکت به سوی جامعه ی علوی رو در دلمون زنده نگه داره
و انشاالله که لوث باقیمانده از عدم دادخواهی ظلمهای 88 و مخصوصا بی دادگاه زندانی کردن رهبران معترض نیز از پیشانی میراث خمینی پاک شود.
سلام، میدونم اینجا پای پست شما و در وبلاگ شخصی شما صحیح نیست که دو نفر دیگه با هم به مباحثه اقدام کنند، اما یک سوالی برام پیش اومده که خیلی ساده است و حتمن جواب خیلی ساده ای هم در پی داره، من البته تایید نمیکنم اعتراض سال 88 رو هرچند که وقتی مسیر دیگری برای اعاده ی حق وجد نداشته واکنش غیر منطقی ای به نظر نمیرسه، همونطور که انقلاب ایران هم وقتی شکل گرفت که راهی برای برآورده شدن خواسته های مردم وجود نداشت، که خب حکومت شاهی هم مسلمن به انقلاب نگفت اعتراض، گفت آشوب، اما دوست عزیز جناب شیعه ی ولایی و ایرانی چطور بیش از 24 میلیون رای در سال 88 طی حدودن 10 ساعت شمارش شد (رای های فرد برنده ی انتخابات رو فقط عنوان میکنم در هر دو مورد) اما امسال این شمارش با رقمی بیش از 18 میلیون تا عصر روز بعد از انتخابات به طول انجامید؟! به نظرتون این 18 میلیونی که امسال رای به روحانی یا به ائتلاف اصلاح طلبان دادند؛ 4 سال پیش به کی رای دادند؟! بماند که عده ی کثیری امسال نمیخواستند رای بدن که حالا یه عده راضی شدن و باز رای دادن و عده ی هم هنوز پای حرفشون موندند، به نظرتون این عده ای که رای ندادن و 4 سال پیش رای داده بودن، اکثرشون به کی رای داده بودند؟!
۲۵ خرداد ۹۲ ، ۰۰:۵۸ شیعه ی ولایی و ایرانی
نرگس جان! نظرتون در مورد توهین به حضرت سیدالشهدا توسط حامیان جنبش سبز - جنبشی که اینچنین سنگش را به سینه تان زده اید - چیست؟!
ضمنن مبارکتون باشه پیروزی در انتخابات. من و همه ی حزب الله ایران همچون دوره ی قبل معتقد به صحیح بودن آرا هستیم و مفتضحانه و کودک وار بلد نیستیم برای شکست در یک دوره ی انتخابات ریاست جمهوری، توهین و افترا به مقدسات را تا پای اهانت به عزیز ترین عالمین حضرت سیدالشهدا علیه السلام بکشونیم!
( امیدوارم این کامنت را تعیین کنید و همچنان ثابت کنید؛ زنده باد مخالف من!!!!! درست مثل دوره ی قبل انتخابات!!!!!!)
و العاقبة للمتقین!

پاسخ:
پاسخ:
بنده معتقد به توهینی که شما عنوان می کنید نیستم از بن.
در ضمن کدام عقل سلیم و نفس با انصافی روند این انتخابات را قابل مقایسه با انتخابات قبل می داند؟
از تبریکتون هم ممنون ولی ایشون رئیس جمهور کل ایرانی هاست و امیدواریم به فضل خدا به درد مردم برسد.
اینجا جای بحث نیست اما میشود همدیگر را آگاه کرد
جناب رهگذر من که هنوز معتقدم ۴ سال پیش تقلب شد امسال رای دادم و امروز وقتی رای ها را میشمردن و اعلام میکردن بیشتر از قبل به خودم و دیگران ثابت شد ۴ سال پیش تقلب شده بود. ۴ سال پیش دقت فدای سرعت شد امسال نه. ۴ سال پیش حکومت به احمدی نزاد نیاز داشت امسال نداشت پس هزینه نکرد. هر لحظه بیشتر به صداقت موسوی پی میبرم و منتظرم تاریخ به همه حقیقت را نشان بدهد.
خب این تصور شماست از تحلیل من و ان را قبول ندارم با احترام. من تحت تاثیر حکومت نبودم و نیستم . من اصلا این حکومت مثلا اسلامی را قبول ندارم. حالم از ولایت مطلقه باسط الید به هم میخورد!! از نگاه سلیقه ای به دین و بت کردن این و آن بدم می اید... شما به من پاسخ ندادید. یعنی اصلا سوالم اشتباه بود. فکر میکردم مسائل فراتر از سیاست برای شما مهم باشد که نبود. و اتفاقا شما تحت تاثیر هستید نه من!
تا الان هم که نتیجه مطابق میل شماست و عرض تبریک دارم. و جالب است و قابل تامل که آقایان اصلاحات چهارسال پیش یک مشت جوان بی گناه را به کشتن دادن و به زندان کشاندند تا به قدرت برسند سر این موضوع که تغلب شده واحسیناه و رای ما را پس بدهید و چه و چه و حالا باز دوباره پا به میدان گذاشتند و با همان قوانین سر کار می ایند. خانم نرگس دعوا سر قدر است دوست من نه دین نه آخرت نه رستگاری . من و شما هم مسئولیم در قبال جانبداری هایمان.
خوشحال شدم و متشکرم بابت حوصله.
و من الله توفیق
منظورم از "شما" شمای نوعی بود. شما، من و کسان دیگری که لرزش ته دلهایمان ممکن است در صدایمان منعکس شود. شاید باید به جای شما می گفتم "آدم" یا "انسان".
من این کلمات قلمبه سلمبه را نمی فهمم سواد شما را ندارم مثل شما خارج زندگی نمی کنم ولی می دانم چهار نفر ادم و یک مرکز خاص نیستند که از نگاه اصلاحات حمایت میکنند! میدانم وقتی دشمن از کسی حمایت میکند عاشق چشم و ابروی او نیست. وقتی آن حمایت های مادی و معنوی از موسوی می شد حتی توییتر را ادامه دادند تا به طرفداران موسوی کمک کرده باشند ذی نفع بودند! ببینید من این ها را ننوشتم که بگویم طرفدار اصولگرایان هستم. به هیچ وجه! معتقدم در همه دوره ها ما بین بد و بدتر مخیر هستیم. هیچ کدام خوب نیستند که بین خوب و خوبتر مخیر باشیم. من به احمدی نزادف به خامنه ای به عادل و ... همان قدر نقد دارم که به موسوی به خاتمی به روحانی و رفسنجانی و ... فقط یک سوال ساده برایم پیش امد. خب پس اگر شما دین را امری ضروری برای جامعه نمی دانید، به طور کل سوال من اشتباه بوده. تصور من از شما چیز دیگری بود یعنی فکر میکردم استقلال و ازادی را با اسلام مطالبه می کنید و ارجح است برای شما. و با ان علاقه مندی به دین و اهل بیت حداقل برای جناحی که حاضر است به هر وسیله ای متوسل شود تا رای جمع کند تبلیغ نمی کنید...
من از دوره اصلاحات هم بهشتی برای ایرانم به خاطر ندارم! آن دوره هم کلی مشکل پیش امد. نظر شما محترم است اگر چه قبولش نداشته باشم. فقط خواستم نظرتان را بدانم و متشکرم برای پاسخ.
کاش باشیم و امام معصوم را درک کنیم و ...

پاسخ:
پاسخ:
من یک سری جواب برای شما نوشتم این‌جا ولی به دلیل سیستم مزخرف بلاگفا یک‌هو پرید همه. الان فقط یادمه که این‌ها را نوشته بودم:
من فکر می‌کنم خوانش خاصی که حکومت ایران از دین دارد بر سطح و چگونگی تحلیل - در باب موضوعات مختلف از جمله سیاست و زندگی دین‌مدارانه - شما بسیار غلبه دارد. دین و زندگی‌ دین‌مدارنه مفهومی بسیار وسیع‌تر از این تعاریف و اقتضائات دارد که با نگاه حکومتی‌ آلوده‌اش کنیم.
پاسختون به کامنت رهگذر رو دوست دارم. چون پرسش رو دوست دارم. چون دوست دارم مردم مملکتم کمی فقط کمی سوال کنند. شک کنند. از اداهای قالب شده دور بشن. دلم بدجور برای میرحسین تنگه.
راستش از بعد از مناظره سوم به صورت خانوادگی فعال شدیم و شده دوستانی رو قانع کرد (هرچند ته دلمان می لرزد) اما هستند کسانی که راضی نمی شوند متاسفانه.

تا ببینم فردا چه شود...
خانوم نرگس واقعا شما با این همه تدین با این همه علاقه به اهل بیت چظور روحانی را انتخاب کردید؟ واقعا برای شما مهم نیست که بی بی سی و نوری زاد و که و که از او حمایت می کنند؟ حقیقتا برایتان مهم نیست طرفداران او با بدترین وضع در خیابان به رقص و پایکوبی مشغولند؟ واقعا برایتان مهم نیست زمان ایشان هسته ای تعلیق شد؟ چطور با ان همه اعتقاد شما به این نکات توجه ندارید. چظور با وجدانتان کنار می ایید؟ مهم نیست نظر من را تایید میکنید یا نه فقط خواهش میکنم به حرفهایم فکر کنید. قصد هم ندارم مثلا به فلان کاندید مورد نظر من رای بدهید. فقط خواستم شما را دعوت کنم به توجه به نکات بالا.

پاسخ:
پاسخ:
گمانم اولین کاری که باید کرد بازبینی در پیش‌فرض‌هاست. پیش‌فرض این‌که دین‌داری چه منافاتی دارد با اصلاحات‌طلبی برای من روشن نیست. پیش‌فرض این‌که چرا به صرف این‌که 4 نفر آدم و مرکز خاص از کسی حمایت کنند ما باید نظرمان راجع به او منفی باشد یا او را تحقق آمال آن‌ها بدانیم باز هم برایم روشن نیست و پیش‌فرض‌های دیگر مستتر در این کامنت. چیزی‌هایی که برایم روشن است این‌هاست:‌
1- نگاه حداقلی و تنگ کردن دایره‌ و محدود نگری به بالندگی جامعه آسیب می‌زند.
2- این‌قدر که از جناح اصول‌گرا دین‌فروشی دیدیم از جناح اصلاح‌طلب دیدیم؟
3- این‌قدر که گرایش به بی‌اخلاقی و بی‌دینی در جامعه در دوران اصول‌گرایان دیدیم در دوران اصلاحات دیدیم؟
4- آیا دین‌داری امری اجباری است یا امری انتخابی؟
5- آیا جامعه‌ی قانون‌گرا و عقل‌گرا راه صواب‌تری را طی می‌کند یا جامعه‌ای که آتوریته‌ی
مذهبی- سیاسی-شخصی کاریزماتیک در آن اعمال قدرت مطلق می‌کند؟
6- ...
7 -...
8- ...
9- ...
10- ...
11- ...
12- ...
.
.
.
و هزار اتفاق ناگوار دیگر که بنده گمانم نمی‌کنم اگر این چند سال به چشم کسی نیامده باشد دیگر با توضیح و استدلال من قانع شود و به جایی برسد.

ای مرغ سحر! چو این شب تار / بگذاشت ز سر سیاهکاری،
وز نفحه ی روح بخش اسحار / رفت از سر خفتگان خماری،
بگشود گره ز زلف زرتار / محبوبه ی نیلگون عماری،
یزدان به کمال شد پدیدار / و اهریمن زشتخو حصاری ،
یاد آر ز شمع مرده یاد آر


ای مونس یوسف اندرین بند / تعبیر عیان چو شد ترا خواب،
دل پر ز شعف، لب از شکرخند / محسود عدو، به کام اصحاب ،
رفتی برِ یار و خویش و پیوند / آزادتر از نسیم و مهتاب،
زان کو همه شام با تو یک چند / در آرزوی وصال احباب ،
اختر به سحر شمرده یاد آر


چون باغ شود دوباره خرّم / ای بلبل مستمند مسکین
وز سنبل و سوری و سپرغم / آفاق، نگار خانه ی چین،
گل سرخ و به رخ عرق ز شبنم / تو داده ز کف زمام تمکین
ز آن نوگل پیشرس که در غم / ناداده به نار شوق تسکین،
از سردی دی فسرده، یاد آر


ای همره تیهِ پور عمران / بگذشت چو این سنین معدود،
و آن شاهد نغز بزم عرفان / بنمود چو وعدِ خویش مشهود،
وز مذبح زر چو شد به کیوان / هر صبح شمیم عنبر و عود،
زان کو به گناهِ قوم نادان / در حسرت روی ارض موعود،
بر بادیه جان سپرده ، یاد آر


چون گشت ز نو زمانه آباد / ای کودک دوره ی طلائی
وز طاعت بندگان خود شاد / بگرفت ز سر خدا ، خدائی ،
نه رسم ارم ، نه اسم شدّاد، / گِل بست زبان ژاژخائی ،
زان کس که ز نوک تیغ جلاد / مأخوذ به جرم حق ستائی
پیمانه ی وصل خورده یاد آر
بعضی ها سرخورده تر از آنند که راضی شوند :(
سلام
دارم کم کم قانع میشوم.
وقتی ته صدای شما بلرزد هنگام قانع کردن خلق الله، چگونه توقع دارید صلابت شما ایشان را بگیرد و قانع شوند؟

پاسخ:
پاسخ:
لرزشی در کار نیست. ما کاری را که فکر می‌کنیم درست است انجام می‌دهیم. (بنده ادعای صلابت هم ندارم در ضمن).

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">