زنده باد این عاشقانه ...
پنجشنبه, ۱۶ خرداد ۱۳۹۲، ۰۷:۳۵ ق.ظ
یک روزهایی را هرچه کنی باز هم روز رضا یزدانیست با صدای خشدار و طغیانگرش. این روزها نمیتوانی شجریان گوش کنی، اصلا حالت نمیخواند باهاش. به نظرت زیادی تحریر میرود. صدای کمانچه روی اعصابت است. این روزها نمیتوانی هیچ کس دیگری را گوش کنی به غیر از رضا یزدانی که خرابترت کند. سیاه شود دنیایت. یاد همهی مزههای تلخ بیفتی. روحت یکجایی گیر کند میان خاطرههای مبهمی که حتی حوصلهی فکر کردن بهشان را دیگر نداری. یک روزهایی فقط روز رضا یزدانیست مخصوصا که باران بیاید و آدم افتاده باشد در حالت سکون و سکوت و «ما هیچ ما نگاه»...
همهی اینها را بافتم که بگویم آیه از دو چیز میترسد؛ یکی صدای جاروبرقی و یکی صدای رضا یزدانی! حالا «آن» روزها که میرسد، شجریان «باید» افاقه کند یا ابی مثلا یا نمیدانم هر کس دیگری غیر از یزدانی.
۹۲/۰۳/۱۶
چون دقیقا من هم الآن فقط رضا یزدانی به حالم می خوره!داد،داد وحشیانه،تلخی را مزه مزه کنی و خودت را راحت کنی!