مکشوف

وَلَقَد خَلَقنَا الإنسَان وَنَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُه وَنَحنُ أقرَبُ إلَیهِ مِن حَبلِ الوَرید

مکشوف

وَلَقَد خَلَقنَا الإنسَان وَنَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُه وَنَحنُ أقرَبُ إلَیهِ مِن حَبلِ الوَرید

مکشوف

این‌جا درونیات من است؛ مکشوف، رنگ‌هایش را می‌نگارم. این‌جا گاهی بلند فکر می‌کنم، گاهی زمزمه می‌کنم، شاید گاهی هم داد بزنم درباره‌ی بعضی لحظاتم و دل‌مشغولی‌های این سال‌هایم.

بایگانی

که نمک‌گیر تو شود هرکس ...

يكشنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۲، ۰۹:۲۰ ق.ظ
دل که آرام نگیرد و خودش را به این‌ور و آن‌ور سینه بکوبد لابد فرشته‌ای پیدا می‌شود که خبر پریشان‌حالی دلی را با خودش ببرد بالا. بعد آدم به سرش می‌زند با یک سرچ دم دستی اولین لینک حسینیه‌ی شیعه‌ها را باز کند و ببیند امشب، آخرین شب روضه‌ی فاطمیه‌ است و راهش را بکشد برود مراسم. بعد همچین غریب‌وار وارد شود و آدم‌ها آن‌چنان تحویلش بگیرند که انگار صد سال است هر شب آنجا می‌آمده. 

لباس‌هایشان عربی بود زبانشان هم. پیش از این‌که برویم خیال کرده بودیم شاید خوجه باشند. از کجا می‌دانستیم عراقی‌اند، کربلایی‌اند. اسم آیه را که پرسیدند و گفتم فهمیدند عرب نیستم - از لهجه گمانم. شروع کردند فارسی حرف زدن. همه‌شان فارسی می‌دانستند. 

دعاها را با لحن خودشان خواندند. سخنرانی انگیسی بود و عزاداری عربی. و چه محزون و مودب.

۹۲/۰۱/۲۵

نظرات  (۶)

خوش به حال خودتون دلتون ایه تون.
التماس دعا
چه حال خوبی داره این پست های دلی شما
هم الفائزون
سلام
این پست وبلاگ شما در گزارش این هفته‌ی "لینک‌زن" منتشر شد
باتشکر
لینک‌زن
http://linkzan.com/archives/10151
چه خوب مودب بودنش . . .
خوب. دلم خواست.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">