مکشوف

وَلَقَد خَلَقنَا الإنسَان وَنَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُه وَنَحنُ أقرَبُ إلَیهِ مِن حَبلِ الوَرید

مکشوف

وَلَقَد خَلَقنَا الإنسَان وَنَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُه وَنَحنُ أقرَبُ إلَیهِ مِن حَبلِ الوَرید

مکشوف

این‌جا درونیات من است؛ مکشوف، رنگ‌هایش را می‌نگارم. این‌جا گاهی بلند فکر می‌کنم، گاهی زمزمه می‌کنم، شاید گاهی هم داد بزنم درباره‌ی بعضی لحظاتم و دل‌مشغولی‌های این سال‌هایم.

بایگانی

تصویر٢٧

يكشنبه, ۳۰ مهر ۱۳۹۱، ۰۶:۰۳ ق.ظ

به بهانه‌ی ایام حج - باران

سال پیش این روزها ما هم در صحن کعبه بودیم قاطی مهمان‌های خدا. تصاویر پیش‌نوشته‌ شده‌ی من بعد از یک‌سال هنوز تمام نشده‌اند. امروز دم‌دم‌های نماز مغرب به ساعت مکه کانال سعودی را روشن کردم و دیدم زیر نویس کرده «مطرنا بفضل‌الله». یاد سال پیش افتادم. ظاهرا این فصل، فصل بارندگی در عربستان است. اگر روز هشتم و نهم و دهم باران ببارد البته چادرهای عرفات و منی آب می‌گیرند و اصلا می‌شود یک وضعی ولی همان هم خوب است. اصلا باران ببارد و در صحن خانه‌ی خدا باشی انگار تازه دوزاریت می‌افتد که باران چه رحمت لطیفی‌‌ست. داشتم نگاه می‌کردم که همه‌ی صحن خیس شده بود و چرخش طواف بسیار کند بود. حجر اسماعیل را بسته بودند و آب ناودان همین‌طور شره می‌کرد روی زمین. مردم عوض طواف دست‌هایشان به سمت آسمان بود و دعا می‌خواندند اغلب.

سال پیش باران نیامد و عید قربان گذشت. دو سه شب بعدش بلندگوهای حرم اعلام کردند که فردا شیخ شریم نماز استسقاء می‌خواند بعد از طلوع آفتاب. یادم است بعد از نماز صبح خوابمان می‌آمد و خسته بودیم ولی همان‌جا توی صحن نشستیم تا صف‌های شکل گرفت. حدود ساعت هشت صبح نماز را خواند. در قنوتش ضجه‌وار می‌گفت نستغفرالله و دعا‌های دیگر. در خطبه‌ی بعد از نماز هم یک‌بند گفت مردم رو به سمت خدا کنید و طلب بخشش کنید (لینکش را الان پیدا کردم). هی بلند خدا را به اسم‌های مختلف صدا کرد و طلب باران کرد و گریه کرد. به وحید گفتم حس نمی‌کنم توی طلبش، توی لحنش خضوع  است - البته خدا به‌ترین حاکمان است، ولی من یاد سنت استسقا‌ء در روایاتی که دیده‌بودم -خیلی سال‌ پیش- می‌افتادم. چیزیش شبیه آن‌ها نبود. باران هم نیامد.

۹۱/۰۷/۳۰

نظرات  (۴)

این قدر پست های سال پیش شما حس برانگیز بود که هر وقت حرف حج میشه یاد شما و نوشته هاتون می افتم خدا را شکر که اینجا هست.این وبلاگ دوست داشتنی
چی می‏خونی این روزها بانو؟
سلام دوست نادیده م
میگم دوست چون دقیقاَ از سال قبل که داشتی در مورد حال و هوای برگشتت از حج و سفرنامه رو مینوشتی میخوندم اینجا رو هنو زهم ایضاَ
چند بار اومدم ازت سوال کنم چه جوری میشه از ایران رفت کشورهای اطراف و رفت حج تمتع!باز به خودم گفتم بذار وقتش بشه بعد سوال کن فعلاَ که زود ه این سوال
امسال هم که حال و هوال تمتع شروع شده بازم یادت میوفتم ....عجب دنیای مجازیه ی این دنیا!!!
امیدوارم زندگیت لبریز از آرامش و خدا باشه حتی توی اون روزهای ابری و دلگیر اونجا
پستی بود ها...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">