I feel disconnected
سه شنبه, ۱۰ مرداد ۱۳۹۱، ۱۲:۲۹ ق.ظ
این اصطلاحیست که اینوریها بهکار میبرند وقتی نسبت به محیط اطراف یا آدمی (آدمهایی) - واقعیت بیرونی - احساس قطع شدگی و ابهام میکنند. انگار درک نمیکنند که دور و برشان دارد چه میگذرد. شاید توی حال خودشانند یا شاید هم ذهنشان بیش از حد روی چیز دیگری متمرکز است.
به هر حال I feel disconnected these days. تقویم را که نگاه میکنم ماه مبارک رسیده به وسطش و من هیچ نفهمیدهام ازش. نسبت به محیط پیرامونم خیلی کم عکسالعمل نشان میدهم. نسبت به اتفاقات هم. حتی نسبت به نزدیکترین آدمهایم هم. انگار یک پیله تنیدهام دور خودم و همینطور تویش نشستهام و خیره شدهام به تارهای شیریرنگ دور و بر.
البته منتظر یک اتفاق بودن خودش به خودی خود زیاد ذهن آدم را مشغول میکند و اینکه مدام داری فکر میکنی بعدش چه میشود یعنی؛ ولی دلیل نمیشود که کلا دنیا و مافیها را پاک کنی از روزمرهات و مدام غرق فکرهای خودت باشی.
شاید باید بیشتر بنویسم.
۹۱/۰۵/۱۰