آن فمنیزم آمیخته به مذهب!
فیلم ولی خوب بود. مدام یاد دبیرستانمان میافتادم که سال آخر معلمهای تست عربی و زبان و اقتصاد و ریاضی و نمیدانم چیِ دیگر از قلمچی میآمدند و این بیسابقه بود در مدرسهی ما. همهی اینها هم از آنجایی آب میخورد که ما باید بهترین رتبهها را میداشتیم در کنکور، حتی در رقابت با شاخهی پسرانهی مدرسهمان. برای همین آمدن آن معلمها مباح اعلام شده بود ولی عکسالعملها خام و شتابزده بود اغلب. اصلا یک زنگ مخصوص گذاشته بودند برای وقتی که این معلمها وارد میشدند. صدای آن زنگ که میآمد، همه باید میچپیدند توی کلاسها یا سالن نماز و یکی از عوامل دفتر هم معلمه را اسکورت میکردند تا کلاس ما. توی راهروها هم یکی دو تا ناظم و معاون میایستادند که یک وقت کسی بیحجاب آن وسطها پیدایش نشود. بعد اینطور هم نبود که فقط مثل مترسک بایستند، یکبند فریاد میکشیدند: خانومها مرد! مرد! و ماها اینقدر مسخرهبازی در میآوردیم و میخندیدیم از این حرکتشان که. البته تعریف حجاب هم مقنعه و چادر بود وگرنه که ما اصولا در مدرسه روسریهای سفید سر میکردیم چون بقیهی ساختمانها مشرف بودند به حیاط ما. توی ساختمان ولی دلبهخواه خودمان بود؛ فقط مدیر و معاون از اینکه روسری دور گردنمان باشد منتفر بودند یا باید بر میداشتیم یا باید سر میکردیم. خلاصه که همیشه هم یکی از معلمهای خانوم توی کلاسمان مینشست وقتی معلمهای قلمچی میآمدند. یکی دوبار یادم است که کسی از معلمهای خودمان نیامد و بعدش غوغایی به پا شد چون که دخترها زیادی با معلم مرد گرم گرفته بودند و از این حرفها. یک معلم عربیای هم بود که کلا از وقتی میرسید توی کلاس رویش را میکرد به تخته و تست مینوشت و حل میکرد و بعد هم بیآنکه به ما نگاه کند از در میرفت بیرون. فکر کنم خیلی خوب برایش توضیح داده بودند که رو سمت ما برگرداندن همانا و به سرنوشت معلم اقتصاد دچار شدن همان؛ طرف را نهتنها از مدرسهی ما بیرون کردند بلکه در هیچ موسسهای دیگری هم پیدایش نشد. خلاصه که فیلم خیلی خوب این فضای بیخیالانهی بچهمدرسهایها و حساسیتهای (اکثرا) نابهجای* مدارس دخترانه را تبدیل به طنزی با ریتم تند کرده بود؛ آن فضای مذهبی آمیخته به حسهای فمنیستی را.
* من البته منکر وظیفهی مدارس مذهبی در حفظ حریمها نیستم. منتها شیوه و روش خندهدار بود و پر از کژکارکرد. راهحل به نظرم آموزش مهارتهای ارتباطیست و مدیریت احساس و زاویهی دید که به نظرم خود کادر مدارس هم اغلب اینچیزها را بلد نیستند.
« فمنیزم » بر حسب ظاهر بمعنای مذهب اصالت زن و مادینگی است و مکتب استقلال وجودی زن از مرد. ولی این فقط صورت ظاهر ادعاست که در بطن آن معنائی کاملاً متضاد حضور دارد و آن غایت نفرت زن از زنانگی خویشتن است که بصورت انزجار از مرد خودنمایی می کند. این مکتب مالخولیایی که حاصل نابودی زنانگی و بلکه مادینه گی زن است از بطن مکتب برابری زن با مرد سربرآورده است. زن پنداشت که در همسان سازی خود با مرد می تواند سعادتمند شده و از اسارت مادینه گی خود خارج شود ولی هر چه که برابر تر شد احساس نابودی و اسارت بیشتری کرد تا اینکه بر علیه مرد اعلان جنگ نمود و فمنیزم معنای این نبرد است.
از کتاب دایره المعارف عرفانی - جلد ششم ص 41 " استاد علی اکبر خانجانی
دانلود کتاب :
http://dl.ketabkhane-erfani.com/download/ketabha/daeratolmaaref6.zip
از وبلاگ عرفان زندگی http://erfan-zendegi.blogfa.com/