مکشوف

وَلَقَد خَلَقنَا الإنسَان وَنَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُه وَنَحنُ أقرَبُ إلَیهِ مِن حَبلِ الوَرید

مکشوف

وَلَقَد خَلَقنَا الإنسَان وَنَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُه وَنَحنُ أقرَبُ إلَیهِ مِن حَبلِ الوَرید

مکشوف

این‌جا درونیات من است؛ مکشوف، رنگ‌هایش را می‌نگارم. این‌جا گاهی بلند فکر می‌کنم، گاهی زمزمه می‌کنم، شاید گاهی هم داد بزنم درباره‌ی بعضی لحظاتم و دل‌مشغولی‌های این سال‌هایم.

بایگانی

ای مهار عاشقان در دست تو

پنجشنبه, ۲۰ بهمن ۱۳۹۰، ۰۸:۵۲ ق.ظ
گمانم دیگر باید بنویسم. شاید باید از ادامه‌ی سفرنامه‌ام شروع کنم که یادم بیاید جریان چه بود. این را دارم می‌گذارم این‌جا به حکم نخ دور بند انگشت که فراموش نکنم باز «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِی کَبَدٍ» (بلد:4). 
۹۰/۱۱/۲۰

نظرات  (۲)

پایان نامه دفاع شد به سلامتی؟ خوبه که اینجا ادامه داره خدا رو شکر.
man ke dar jaryan nistam , az roo comment ha ye chizayi fahmidam , defa kardi alan ? alan dorane yosre bade osre?

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">