ماه من
پنجشنبه, ۱ دی ۱۳۹۰، ۰۷:۵۴ ب.ظ
گفتم غم تو دارم گفتا غمت سر آید گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید
گفتم ز مهرورزان رسم وفا بیاموز گفتا ز خوبرویان این کار کمتر آید
گفتم که بر خیالت راه نظر ببندم گفتا که شبرو است او از راه دیگر آید
گفتم که بوی زلفت گمراه عالمم کرد گفتا اگر بدانی هم اوت رهبر آید
گفتم خوشا هوایی کز باد صبح خیزد گفتا خنک نسیمی کز کوی دلبر آید
گفتم که نوش لعلت ما را به آرزو کشت گفتا تو بندگی کن کو بندهپرور آید
گفتم دل رحیمت کی عزم صلح دارد؟ گفتا مگوی با کس تا وقت آن درآید
گفتم زمان عشرت دیدی که چون سر آمد؟ گفتا خموش حافظ کاین غصه هم سر آید
پ.ن. اینطوری حافظ نخونید اول صبحی! آشوب میشوید!
پ.ن2. سر چارراهها نرگس میفروشند؟ عطرش میپیچه تا صد فرسخ؟ باوشه! خدای ما هم بزرگه!
۹۰/۱۰/۰۱
پینوشتش که عیان است :)