مکشوف

وَلَقَد خَلَقنَا الإنسَان وَنَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُه وَنَحنُ أقرَبُ إلَیهِ مِن حَبلِ الوَرید

مکشوف

وَلَقَد خَلَقنَا الإنسَان وَنَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُه وَنَحنُ أقرَبُ إلَیهِ مِن حَبلِ الوَرید

مکشوف

این‌جا درونیات من است؛ مکشوف، رنگ‌هایش را می‌نگارم. این‌جا گاهی بلند فکر می‌کنم، گاهی زمزمه می‌کنم، شاید گاهی هم داد بزنم درباره‌ی بعضی لحظاتم و دل‌مشغولی‌های این سال‌هایم.

بایگانی

تصویر ۸

دوشنبه, ۳۰ آبان ۱۳۹۰، ۱۲:۰۹ ب.ظ

ان صاحب هذا الامر یحضر الموسم کل سنه فیری الناس و یعرفهم و یرونه و لایعرفونه*

به چشم‌هام حسودی‌ام می‌شد روز عرفه. دلم یک‌جا بند نمی‌شد. از چادر تا پای کوه رحمت. از این سمت کوه تا آن سمتش. به چشم‌هام حسودی‌ام می‌شد. 


* صاحب امر هر سال در موسم حج حاضر می‌شود و مردم را می‌بیند و آن‌ها را می‌شناسد. مردم هم او را می‌بینند ولی نمی‌شناسند. (من لا یحضر. جلد 2. ص 520. حدیث 3115)

۹۰/۰۸/۳۰

نظرات  (۴)

۲۹ تیر ۰۰ ، ۰۷:۲۲ خواننده خیلی قدیمی

هر سال عرفه باید این پست رو خوند

چندمین باره دارم این پستتو می خونم؟




دل‌ه دیگه.
خوب اشک ها رو در میارید با این تصویرهای به یاد موندنی.
یابن الحسن روحی فداک متی ترانا ونراک

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">