مکشوف

وَلَقَد خَلَقنَا الإنسَان وَنَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُه وَنَحنُ أقرَبُ إلَیهِ مِن حَبلِ الوَرید

مکشوف

وَلَقَد خَلَقنَا الإنسَان وَنَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُه وَنَحنُ أقرَبُ إلَیهِ مِن حَبلِ الوَرید

مکشوف

این‌جا درونیات من است؛ مکشوف، رنگ‌هایش را می‌نگارم. این‌جا گاهی بلند فکر می‌کنم، گاهی زمزمه می‌کنم، شاید گاهی هم داد بزنم درباره‌ی بعضی لحظاتم و دل‌مشغولی‌های این سال‌هایم.

بایگانی

تصویر ۵

جمعه, ۲۷ آبان ۱۳۹۰، ۰۳:۴۰ ب.ظ

شب هفتم و هشتم ذی‌حجه، هر که بنای حج دارد محرم می‌شود که از شب نهم راهی عرفات شود. آن شب‌ها اطراف خانه‌ی خدا دیدنی‌ست؛ خیل عظیم زائرانی که محل اسکانی جز حرم ندارند. می‌آیند در آن چند روز اعمال انجام می‌دهند و می‌روند. بی زاد و توشه. بی سرپناه. این تصویر البته سر سوزنی از آن جمعیت را هم نشان نمی‌دهد.

از مستحباتِ سفارش شده است که برای اعمال حج، از خانه‌ی خدا محرم شوید. ولی کاروان‌ها به علت شلوغی حرم و محدودیت وسایل نقلیه، معمولا پیش از حرکت به سمت عرفات، از همان محل اسکانشان محرم می‌شوند. زائران را هم بیم می‌دهند که در این دو شب اگر به حرم رفتند و راه برگشت پیدا نکردند، اتفاقات احتمالی بعدی پای خودشان است. آن شب بهتان گوش‌زد می‌کنند که تاکسی گیرتان نمی‌آید چون از دو روز پیش از شروع اعمال، خط ویژه‌ی اتوبوس‌های مجانی به حرم هم تعطیل شده. کرایه‌ی تاکسی‌هایی که در روز عادی 5 ریال سعودی است، آن شب به 250 ریال می‌رسد (ما 400 ریال هم شنیدیم حتی). این‌ها البته درست است ولی شما اگر رفتید بیدی نباشید که با این بادها بلرزید. نهایتش این است که پیاده بر می‌گردید تا محل اسکانتان که معمولا محله‌ی عزیزیه است اگر از ایران رفته باشید؛ حدود یک ساعت پیاده‌ راه است. لبیک گفتن در کنار کعبه‌ کجا،‌ محرم شدن از آپارتمان‌های عزیزیه‌ کجا؟

ما البته کمی محتاطانه عمل کردیم. شب قبل از حرکت به سمت عرفات رفتیم و از حرم محرم شدیم. عکس بالا مربوط به همان شب است. حدود ساعت 2 صبح جمعه 8 ذی‌حجه. آن شب صحن‌های بیرونی حرم شلوغ‌تر از داخل حرم بود. داخل حرم فقط عده‌ی انگشت‌شماری محرم نبودند؛ آن خیل عظیم سفیدپوش یا در حال انجام عمره‌ی تمتع بودند و یا محرم شده بودند برای اعمال حج (فرق این‌ها را از یک کتاب مناسک بخوانید یا گوگل کنید). حال و هوای حرم آن‌شب با شب‌های دیگر فرق داشت؛ اتفاق مهمی در حال افتادن بود. همه داشتند برای ضیافتی باشکوه آماده می‌شدند؛ ضیافت بندگی.   

۹۰/۰۸/۲۷

نظرات  (۱)

خوبه شما این همه دل و جرأت داشته اید که راهتان را لزوما با کاروان یکی نکنید.




:)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">