مکشوف

وَلَقَد خَلَقنَا الإنسَان وَنَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُه وَنَحنُ أقرَبُ إلَیهِ مِن حَبلِ الوَرید

مکشوف

وَلَقَد خَلَقنَا الإنسَان وَنَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُه وَنَحنُ أقرَبُ إلَیهِ مِن حَبلِ الوَرید

مکشوف

این‌جا درونیات من است؛ مکشوف، رنگ‌هایش را می‌نگارم. این‌جا گاهی بلند فکر می‌کنم، گاهی زمزمه می‌کنم، شاید گاهی هم داد بزنم درباره‌ی بعضی لحظاتم و دل‌مشغولی‌های این سال‌هایم.

بایگانی

۱۳

دوشنبه, ۱۸ مهر ۱۳۹۰، ۱۱:۱۱ ق.ظ
بعضی روزها مخصوص معاشرت با آدم‌ها خاص است. یعنی بقیه‌ی دنیا رسما برایت حکم دکمه‌ تزئینی روی جیب بلوز را دارند. این روزها حرف داری ولی سکوت، بیش‌تر داری. نگاه، بیش‌تر داری. بیش‌تر کسی باید حرف بزند و تو گوش کنی. بعد همیشه این‌طور است که این روزها آن آدم‌های خاص نیستند. همه‌شان بخار شده‌اند رفته‌اند هوا. یا هستند، ولی مثل خودت باید چارچوب را نگه‌ دارند محکم، که فرو نریزد. (+)

۹۰/۰۷/۱۸

نظرات  (۲)

یه ایمیل فرستادم به جیمیل این وبلاگ
دیدیش؟
مثل همه روزهای من ...




نوشته بود
«باران
فقط همین جایی از قصه که من ایستاده ام می بارد
دو قدم آن طرف تر
دو قدم این طرف تر
همیشه آفتاب است!»

دو قدم آن طرف‌تر بایست!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">