باشد که از خزانهی غیبم دوا کنند
من به روزانه نویسی اعتیاد داشتم. حتی خیلی پیش از آنکه آقای حسینی در کلاسهای عناصر داستان حوزه هنری، مجبورمان کند که هر روز بنویسیم و هر پنجشنبه، یکی از متنها را بلندبلند بخوانیم سر کلاس (چه ستمی بود). روزانه نویسی من از ده دوازدهسالگیام شروع شده. سر رسیدهایی که توی هر صفحهاش اتفاقات روزمرهی همان روز را نوشتهام (حتی شده به اندازهی یک جمله)، هنوز توی یکی از کارتنهای انباری ماماناینا موجود است. هر چه گذشت هم جدیتر شد؛ از حالت سر رسید درآمد و تبدیل شد به دفترهای پربرگ و از عناصر حسی-بصری بیشتری هم برخوردار شد. مثلا یکی دو تا از دفترها همراه هر نوشته یک نقاشی دارند یا تکههای روزنامه و عکس و چیزهای دیگر. بعد هم شد وبلاگ با امکانات جانبی فراوان.
موازی با این وبلاگ، نوشتن یک وبلاگ تخصصی، مثلا جامعهشناسانه، را هم شروع کردم که علت اصلی راه انداختنش دریافت نقد و نظر مخاطب بود و بیگانه نشدن با زبان آکادمیک فارسی؛ از این جهت که سالهاست کتابهای تخصصی را به فارسی نخواندهام و مقالهی فارسی هم ننوشتهام.* ولی بعد از مدتی رهاش کردم. علت اصلی بستنش توصیهی یکی از دوستان بود. همینطور که پای تلفن برایم دلیلهای غیر منطقی میتراشید من وبلاگ را بستم. چرا؟ خب حتما که نباید دلیل منطقی وجود داشته باشد برای قبول یک حرف؛ گاهی دل میکِشد.
حالا چرا اینها را دارم مینویسم؟ چون بارها تصمیم گرفتهام یک شکل و قالب معین تعریف کنم برای نوشتههای اینجا. که روی یک خط بنویسم. که از این شاخه به آن شاخه نپرم. ولی یکطور خودآگاهی از این هدفمندی فرار کردهام. حالا هم دیگر راهحلهای انقلابی را بیفایده میدانم. نه تنها در این مورد که در همهی ابعاد زندگی اجتماعی و فردیام. (شاید روزی فکر میکردم مثلا اینجا را یکهو ببندم، بروم جای دیگری و خودم را مجبور کنم که هدفمند بنویسم.)
اعتیاد من به روزانه نویسی اگر چه کم شده ولی از بین نرفته. اینجا خواهم نوشت ولی فعلا باید چند ماهی فاز نوشتنم را تغییر دهم. این "باید" هم یک چیز درونی است که به اتفاقات خوب بیرونی مربوط میشود. همین پستهای آخر نشانهی واضحیست از اینکه به کدام سمت مایلم.
با این حال، تضمینی نیست چیز دیگری اعم از روزمرههایم ننویسم؛ فقط خواستم اعلام موضع کرده باشم.
* اصلا راستش را بخواهی این وبلاگ تنها جاییست که درش فارسی مینویسم و تقریبا حواسم به ساختار جملهها و نگارشش هست؛ مثلا ایمیل و چت و استتوس هم به فارسی مینویسم ولی اینقدر خودآگاهی درش نیست.
من البته روند رو اینطور نمیبینم. از اونها هم مینویسم. منتشر نمیکنم.