مکشوف

وَلَقَد خَلَقنَا الإنسَان وَنَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُه وَنَحنُ أقرَبُ إلَیهِ مِن حَبلِ الوَرید

مکشوف

وَلَقَد خَلَقنَا الإنسَان وَنَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُه وَنَحنُ أقرَبُ إلَیهِ مِن حَبلِ الوَرید

مکشوف

این‌جا درونیات من است؛ مکشوف، رنگ‌هایش را می‌نگارم. این‌جا گاهی بلند فکر می‌کنم، گاهی زمزمه می‌کنم، شاید گاهی هم داد بزنم درباره‌ی بعضی لحظاتم و دل‌مشغولی‌های این سال‌هایم.

بایگانی

Smoke Signals

پنجشنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۰، ۰۷:۵۴ ب.ظ
سرخ‌پوست شده‌ایم. من این سر دنیا آتش به پا کرده‌ام و پارچه‌ای رنگارنگ را متناوب و معنی‌دار طوری روی آتش حرکت می‌دهم که تو آن سر دنیا بفهمی هنوز زنده‌ام. سرخ‌پوست شده‌ایم. تو آن سر دنیا آتش به پا کرده‌ای و پارچه‌ای (هرچند تک‌رنگ) پیدا کرده‌ای و روی آتش حرکت می‌دهی که من بدانم ... چی را بدانم؟

ببین دود با دود فرق دارد. پارچه را روی آتش اگر تندتند تکان دهی یعنی زند‌ه‌ای ولی امیدی به ادامه‌ نداری. ولی اگر آرام و با طمئنینه تکان دهی یعنی زندگی ادامه دارد، روان است. فاصله‌ی بین دود‌ها و رنگشان هم مهم است. گاهی برگ خشک می‌سوزانی، گاهی کنده‌ی درخت. این‌ها رنگ دود را تغییر می‌دهد. مثلا همین خود من اگر برگ خشک بسوزانم دود نازک و ابر مانندی تولید می‌شود که یعنی روزگار به بند کفشم هم نیست. اگر کنده آتش بزنم دودش همه‌ی این‌جایی که ایستاده‌ام را بر می‌داد. این‌ یعنی طغیان کرده‌ام جلوی بود و نبود زندگی، یعنی دارم آن روی خودم را بهش نشان می‌دهم. دود سفید و دود سیاه و دود خاکستری با هم فرق دارند. دود سفید یعنی غذا روی گاز است، خانه تمیز است، من صبح رفته‌ام یک ورزش ملو ای کرده‌ام برگشته‌ام، با آفتابی که تا وسط خانه پهن شده یک آهنگ خوش گوش کرده‌ام، بعد لِک ‌و لِک‌ کتابم را خوانده‌ام نوت نوشته‌ام و وسطش حتی سالاد هم درست کرده‌ام تا شب شده. دود سیاه یعنی ساعت‌ها دویده‌اند ولی من به کارهایم نرسیده‌ام. جلسه‌ی بی‌نتیجه‌ی اعصاب‌خراشی داشته‌ام،‌ پلیس جریمه‌ام کرده، ظرف‌ها نشسته مانده، آن 20 صفحه‌ که دیروز نوشته‌ام به درد لای جرز خورده، و بین آدم‌هایی بوده‌ام که حناق مرگ گرفته‌ام از حرف‌ها و استدلال‌هاشان. دود سیاه یعنی حریف‌طلبی در جنگی که نیست. دود خاکستری هم یعنی روی هوا بودن، یعنی بلاتکلیف، یعنی نمی‌دانم خوب یا بد. نمی‌دانم آخرش ختم به خیر یا به شر. گاهی شنیده‌ام بعضی‌ها دود سرخ هم دارند و زرد. لابد برای عشق و نفرت، شاید هم برای خشم و مریضی. برگ و علف و کنده اگر خیس باشد دودش بیش‌تر است، یعنی وقت گذاشته‌ای حوصله‌ کرده‌ای که صبر کنی تا آتش خوب بگیرد با این رطوبت ولی عوضش پیغامت واضح و بی‌ابهام برسد...

حالا که آتش روشن کرده‌ای، چه می‌گویی از آن سر دنیا؟ رنگ این دود چه رنگی است؟ آرام است یا نا آرام؟ جنگ است یا صلح؟ سرخ‌پوست شده‌ایم. با دود آتش نه، با چراغ روشن و خاموش و سرخ و زرد و سبز مسنجر، گوگل‌تاک، اسکایپ و غیره. چه فرق می‌کند؟

۹۰/۰۴/۱۶

نظرات  (۱)

دقت کرده‌ام هر یک‌سال یک‌بار از این متن‌های شعرطوروار می‌نویسید. دودولوژیِ جالبی بود. إن‌شاءالله که همیشه روی مودِ دودِ مِلو باشید.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">