فیلمهای این چند روز
- New York, I love you: انگار چند فیلم را باهم دیده باشی. قصه در قصه است. مقتضیات و مختصات "شهر" نشینی را برایت میگوید. صحنهی گفتگوی ناتالی پورتمن و آن مرد گجراتی را دوستتر داشتم از بقیهی قصهها، نه تنها به خاطر پورتمناش و نه به خاطر آن حس باهوشانهای که در مچگیری از هم داشتند؛ به خاطر آن عاطفهی شدید احمقانهشان نسبت به هم و گره عقیده. این همگرایی بیگانهها در دنیای فرهنگهای متکثر همگنشونده تجربهی غریبی است.
- Rango: ندیدهاید؟ خب چیز به درد بخور و لذتآوری را تا این لحظه از دست دادهاید. از جلوههای ویژه و انیمیشن درحد خلقت کهکشانها اگر بگذریم، چه میکند این تولید محتوا! یکسان کردن ایمان و عقیده با خاک و شکستن آن هالهی مقدس مجازی دروغین و جایگزین کردن ماوراگرایی با عقل و امید به آیندهی دستساز و انسانگرا (حالا تو نگو اینا یک مشت موجود پلشت بودند) به ظاهر چیز آسانی است ولی اینطور خلاقانه ساختنش، تحلیل نظری قوی و تجربهی عملی نیاز دارد و البته چند تُن فسفر. بماند که صدای جانی دپ روی شخصیت رنگو بود که خودش حکایتی است.
- The girl with the dragon tattoo: خوبِ خوب بود این یکی. این فیلم اقتباس از جلد اول یک سلسله کتاب سه جلدی است که پرفروش و پر خواننده بوده. آن دو جلد دیگر هم فیلم شده که من هنوز ندیده/نخواندهام. نقدهای تحلیل کتابها را ورق زدهام البته؛ انگیزهی خواندنشان زیاد است چون معمولا فیلمهای اقتباسی چیز به درد بخوری از آب در نمیآیند و اینکه من این فیلم را دوست داشتهام لابد متن بسیار گیراتری پشتش است. تم حمایتگرانهای دارد از زنان و مبارزه با تجاوز و خشونت که اینقدر خوب و ملایم و در عین حال قوی مطرحش میکند که آدم لجش نمیگیرد؛ مثل اینهمه فیلمی که از این موضوع میسازند و آدم فکر میکند برود بمیرد که برای حمایت از زنها هم که فیلم میسازند اینجور تلخ و زننده است. در ضمن آن زیرپوستی بد و بیراه گفتن به کل نهاد پلیس و قوانین چرند جامعه و هم زیرسوال بردن تعصبات دینی-قومیاش هم قابل فکر است. باید دو قسمت بعدیش را هم خواند/دید.
بقیهاش باشد برای بعد.
محیط زیست هم دارد و خیلی چیزهای دیگر!
کتاب دختری با تتو را فینچر هم فیلم کرد و چند وقتی است روی پرده است. من ندیدم هنوز البته. http://www.imdb.com/title/tt1568346/