مکشوف

وَلَقَد خَلَقنَا الإنسَان وَنَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُه وَنَحنُ أقرَبُ إلَیهِ مِن حَبلِ الوَرید

مکشوف

وَلَقَد خَلَقنَا الإنسَان وَنَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُه وَنَحنُ أقرَبُ إلَیهِ مِن حَبلِ الوَرید

مکشوف

این‌جا درونیات من است؛ مکشوف، رنگ‌هایش را می‌نگارم. این‌جا گاهی بلند فکر می‌کنم، گاهی زمزمه می‌کنم، شاید گاهی هم داد بزنم درباره‌ی بعضی لحظاتم و دل‌مشغولی‌های این سال‌هایم.

بایگانی

از رنجی که می‌بریم

چهارشنبه, ۴ اسفند ۱۳۸۹، ۰۲:۲۹ ق.ظ

مسئله‌ی شناخت

پیتر برگر و توماس لاکمن در کتاب "ساختار اجتماعی واقعیت" بستر شناخت واقعیت را زندگی روزمره، تجربه‌ی کنش و تعاملات اجتماعی می‌دانند. زندگی روز‌مره از نظر آن‌ها واقعیتی عینی است که پایه‌ی بقیه‌ی شناخت‌ها را در ذهن ما شکل می‌دهد. در واقع آنها بر این عقیده‌اند که کنش متقابل با محیط اجتماعی، فرهنگ‌ها، و محصولات آن‌ها باعث شکل‌گیری شناخت در انسان می‌شود. 

---------

امروز با یکی از دوستانم در ایران چت می‌کردم که دختر مذهبی با تحصیلات و فعالی است. حرف‌هایمان با چند سوال و نظرخواهی مربوط به حوزه‌ی کارش شروع شد. بعد دو تا سوال دیگر پرسید که خیلی دلم می‌خواست رو‌ در رو برایش توضیح می‌دادم که نمی‌شد طبعاً. اول پرسید:«دانشگاه های کانادا دوره های علمی مدیریت رسانه یا روانشتاسی رسانه دارن می زارن؟»* من جواب دادم هر دانشگاهی که در حوزه‌های مطالعات رسانه، مدیریت، روان‌شناسی، مطالعات فرهنگی، جامعه‌شناسی و بقیه‌ی علوم مرتبط کار کند، ممکن است روی این گرایش‌ها کار کند بسته به حوزه‌ی تخصصی اساتید و گرایش دانشجوها. برایش گفتم این‌ها چیزهای جدیدی نیست که کانادا یا بقیه ممالک غرب یکهو به نظرشان مهم رسیده باشد و شروع کنند رویش کار کردن. در واقع سال‌هاست که سرمایه‌گذاری کرده‌اند روی بخش علوم اجتماعی و انسانی. گیریم دانشگاه‌های بزرگ و شناس آمریکا زودتر و کانادا کمی دیرتر به سبب قدمت کمی که جامعه دارد. البته هنوز هم سرمایه‌گذاری روی بخش فنی و علوم طبیعی بیش‌تر است.

من چند سال است که در این فضا درس می‌خوانم. چیزی که دیده‌ام در رابطه با این گرایش‌های تخصصی این است که وقتی دانشجویی درخواست پذیرش می‌فرستد برای دانشگاهی در مقطع فوق یا دکتری باید طرح و موضوعی که علاقه‌مند است در آن کار کند را به دانشگاه ارائه دهد (گرچه پیش می‌آید که بعد از ورود موضوع کارش را عوض کند). این طرح تحقیق می‌شود یکی از عناصری که در کنار بقیه‌ی مدارک در پذیرش دادن به دانشجو موثر است. علتش هم این است که هر دانشکده برنامه‌ها‌ی کوتاه و بلند مدتی دارد برای رسیدن به هدفش (یکی از اصلی‌ترین اهداف گرفتن بودجه از دولت یا سازمان‌های دیگر است). مثلاً دانشکده‌ی جامعه‌شناسی سعی می‌کند هم تعدادی دانشجو بگیرد که به کار کمّی علاقه‌مندند و هم تعدادی دانشجو که تحقیقات کیفی انجام می‌دهند. در مورد موضوع کار تحقیقاتی هم وضع به همین منوال است. اینجا در اکثر دانشگاه‌ها رشته‌های مستقلی برای "جامعه‌شناسی شهری"،‌ "جامعه‌شناسی توسعه"، "جامعه‌شناسی ارتباطات"‌ و... وجود ندارد. استادها هر کدام در یک یا چند حوزه‌ی مشخص فعالیت می‌کنند و دانشجویی که با آن‌ها کار می‌کند طبعاً در آن حوزه‌ای متخصص می‌شود که درموردش تحقیق می‌کند. موضوع تحقیق را هم خود دانشجو انتخاب می‌کند. این موضوع می‌تواند در حوزه‌ی کار تحقیقی‌ای باشد که استاد برایش بودجه دارد که در این صورت از بودجه‌ی استاد هم می‌تواند استفاده کند یا می‌تواند روی موضوعی مستقل کار کند، استاد راهنماییش ‌کند و درآمد دانشجو از Teaching Assistantship (کمک استادی) تامین شود.

همه این توضیحات را دادم که به این نکته برسم که از این‌که استادی/ دانشکده‌ای قبول می‌کند که روی موضوعی مثل مدیریت رسانه‌ای در حوزه‌ی خاورمیانه کار کند "توهم توطئه" نسازید1. فکر  نکنید که خیلی باهوش و استعداد هستید که یک هم‌چین "خطری" را از جانب "دشمن" حس کرده‌اید. موضوع ساده‌تر از چیزی است که از تویش توطئه در بیاید2. زمینه‌ای که من پشت سوال دوستم می‌بینم، (با شناختی که از موقعیت و محیط او دارم) همین گفتمان "همه‌ی دنیا با ما دشمن‌اند"‌ است. همین که همه‌ی دنیا یکی یک تبر دستشان است و حمله کرده‌اند به ریشه‌های ناب ایرانی-اسلامی ما. همین که "جهانی شدن" بالذات چیز مذمومی است مگر آن را در گفتمان دینی (آن هم شیعی) تبیین کنیم3.

سوال دوم دوستم این بود که: «یه گرایشه جدیدی بین زنان غیرمسلمان غربی بوحود اومده: روسری سر کردن و حجاب کردن. شما خبر دارید؟»* چشم‌های من گرد نشد از این پیش‌فرضی که حتی به صورت سوالی هم پرسیده نشد بلکه به عنوان یک فکت واقعی در نظر گرفته شد:‌ "یک گرایشی وجود دارد" چون باز هم این سوال در بستر بسیار آشنایی ایجاد شده:‌ ادعای این‌که "موجی در دنیا راه افتاده به نام گرایش به فطرت". البته کمی که دقت کنی می‌بینی این فطرتی که دوستان ازش صحبت می‌کنند چیزی است در مایه‌های قوانین شرعی شیعه‌ی 12 امامی، ورژن جمهوری اسلامی. یعنی اصولاً وقتی می‌خواهند بار ارزشی حرفشان را بالا ببرند به موضوع "فطری"‌بودن و نه "دینی" بودن اشاره می‌کنند برای اثبات حق بودن نظرشان. وقتی هنوز ایران بودم حرف گرایش زنان غربی بود به اعاده‌ی ارزش‌های خانوادگی و "جنبش بازگشت به خانه" در تقابل با جنبش زنان ایران. آن زمان چیزی که از جنبش زنان سر زبان‌ها بود ورژن روشنفکرانه‌ای بود در حد فمنیزم تندروانه‌ای که از نیازهای واقعی زنان جامعه فاصله داشت (البته همان موقع هم آدم‌های کاردرستی وجود داشتند که می‌دانستند اعاده‌ی حقوق قانونی زن در جامعه ربطی به آن فمنیزم تند و تیزی که عده‌ای برایش جان می‌دادند و عده‌ای هم مقابلش قداره می‌کشیدند ندارد و برای رسیدن به حداقل‌های حقوقی تلاش می‌کردند). خلاصه که آن جنبش را مثال می‌زدند که بگویند فطرت زن به خانه‌نشینی نزدیک‌تر است و این‌که مسئولیت حفظ و پرورش خانواده بسیار خطیرتر است از "جلوه‌گری" او در مجامع عمومی.

به دوستم جواب دادم که بگذار از جای دیگری شروع کنم: ‌از نوع پوشش کانادایی‌ها و احساسی که نسبت به محجبه‌ها دارند. تا اینجا که من از دوستان کاناداییم شنیده‌ام بچه‌هایشان اجازه ندارند هر چیز که دلشان خواست بپوشند و بروند مدرسه یا توی خیابان. این را هم از تجربیات بچه‌گی خودشان یاد گرفته‌اند و این چیز جدیدی نیست در این جامعه. مادر و پدرهایشان دائم لباس و رفت و آمدهایشان را کنترل کرده‌اند تا سنی که آنها از خانه‌ی پدری رفته‌اند. البته همیشه هم از نسل جدیدی که لباس‌ پوشیدنشان به سمت عریانی پیش می‌رود و غیرقابل مهار هم هست شاکی‌اند. برایش گفتم تصویری که از جامعه‌ی غربی، در ایران به نمایش درآمده از نظر من بسیار کم با واقعیت جامعه‌ی اینجا مطابق است. گفتم این که بگویی عده‌ای به صورت فطری به سمت "روسری" سر کردن رفته‌اند چیز عجیبی است برای منی که 6 سال است این جا زندگی می‌کنم. باحجاب بودن در این جامعه (که اتفاقاً بسیار هم ادعای چند فرهنگی بودن و آزادی دارد) هنوز انتخاب سختی است. بارها از دوستان کاناداییم شنیده‌ام که کانادایی‌ها از باحجاب‌ها می‌ترسند؛ که اگر آماری گرفته شود و از مردم بپرسند اولین گروهی که دلشان می‌خواهد از جامعه کنار گذاشته شوند چه کسانی هستند خواهند گفت "باحجاب‌ها"؛ چون‌که فکر می‌کنند زیر روسری همه‌ی ما یک بمب مخفی است که در صورت بروز اتفاقی ما منفجرش خواهیم کرد (صدقه سر تندروی رسانه‌ها و بنیادگرایی افرادی مثل بن‌لادن و مقتدی صدر و امثالهم). اکثریت جامعه سخت‌شان است که با افراد باحجاب حشر و نشر داشته باشند. البته در محیط‌های دانشگاهی و بسته به زمینه‌ی خانوادگی‌ای که افراد درش بزرگ شده‌اند و هم به دلیل قانونی که تمام اعضای جامعه را به لحاظ حقوقی بدون در نظر گرفتن دین، نژاد، جنس (و غیره) "تقریبا"‌4 یکی می‌داند، ظاهر جامعه برای باحجاب‌ها خوب و آرام است ولی گرایش به شبیه شدن به آن‌ها به نظرم ادعای غیر واقعی و عجیبی است.

در این سال‌ها از میان دوستان غیر مسلمانم فقط یک دوست لهستانی داشته‌ام که به علت علاقه‌ای که به فرهنگ‌های سنتی و بومی دارد و هم نشست و برخواست با دوست‌پسرهای مسلمانش، بسیار علاقه‌مند به فرهنگ و پوشش اسلامی است. من تا به حال ندیده‌ام که روسری سرش کند ولی چندین بار به من گفته که به روسری‌ها و شال‌های من چشم دارد و یک روز همه را از من بلند خواهد کرد و دانه‌دانه سرش خواهد کرد. این "موج‌ فطری پوشش اسلامی در جامعه‌ی غرب" را من ندیده‌ام دوست عزیز. از بین همین‌ها هم که مسلمان می‌شوند عده‌ی کمی‌ زیر بار حجاب می‌روند چه برسد به بقیه.

--------

برگردیم سر بحث شناخت. عده‌ی کمی از دوستان مذهبی من در ایران، خوب و زیاد کتاب می‌خوانند، فیلم می‌بینند، دنیای مجازی را می‌شناسند؛ ابزارهایی که باعث تعامل و شکل‌گیری شناخت آن‌ها از دنیای بیرون می‌شود. رسانه‌های داخل ایران هم تحلیل‌های گنگ برپایه‌ی نظریات اغلب نادرست تحویل جامعه می‌دهند. حباب ناپیدایی دور جامعه کشیده شده که شناخت آدم‌ها را از دنیای بیرون و حتی جامعه‌ی خودشان دچار اختلال کرده5.  


[1] این‌که دانشگاه‌های معتبر موسسات و دانشکده‌های جداگانه‌ای برای مطالعات خاورمیانه، شرق دور، آفریقای شمالی/جنوبی/مرکزی، آمریکای لاتین دارند را من هم می‌دانم و می گذارم به حساب روند ایجاد شناخت در جامعه‌ جهانی. این میان رجال سیاسی/برنامه‌ریزان اقتصادی/... همه‌ می توانند از نتایج به دست آمده‌ی تحقیقات این موسسات انواع استفاده را ببرند چه برای بهبود وضع موجود و چه در جهت جنگ‌افروزی بر هم زدن صلح. 

[2] در این چندسال زیاد پیش آمده که با دوستانم در ایران راجع به موضوع پایان‌نامه‌هایم حرف بزنم و چشم‌هاشان درخشیده باشد که «آهان! ببین چه زرنگند. از تو استفاده می‌کنند برای رسیدن به شناخت عمیق جامعه‌ی "اسلامی" ‌ایران که بعد تیشه به ریشه‌مون بزنن» در این جور مواقع من چه جوابی دارم بهشان بدهم غیر از اینکه موضوع بحث را تغییر بدهم به چیزی قابل فهم‌تر؟

[3] من در ضمن منکر دین ستیزی بعضی از کنش‌گران و نظریه پردازان سیاسی نیستم. ایده‌ای که خسارت‌های سنگینی به جامعه‌ی جهانی زده و محدود به اسلام و شیعه هم نیست. 

[4] این "تقریباً" ای که می‌گویم با استاندارد جامعه‌ی ایده‌آل است و اصلا با جامعه‌ای مثل ایران قابل مقایسه نیست. این "تقریباً" مثالش می‌شود این‌که زنان روبنده‌دار در بعضی استان‌های کانادا طبق قانون مجبورند موقع حضور در دادگاه و یا رای دادن نقاب را از صورت برداند برای تطبیق مدارک که این هم فعلا با سر و صدا و انتقادات صریح و جدی روبه‌روست.

[5] لازم است توضیح دهم که این‌ها "نیش" نیست و حتی از سر لج؟

* عین جمله‌های خودش است

---------

مردمک

30 میل

هزاردستان

۸۹/۱۲/۰۴

نظرات  (۱۱)

۰۴ مهر ۹۲ ، ۱۹:۰۰ باران زده
به نظرم افراطی گری هایی وجود داره
مملکت گل و بلبل نیست
اونجا هم بلاد کفر نیست!
ولی بازم حرفاتون جای بحث داره
منم خیلی دوست داشتم تو یه کشور غربی چندسالی زندگی
کنم و یکسری چیزها رو از نزدیک ببینم و مطمئن شم...
از این جهت که محصولِ تجربه‌های شماست، حتما پستِ ارزش‌مند و مهمّیه. جدای از این اصل؛ در بعضی موارد با شما هم‌عقیده‌ و نظرم و راجع‌به بعضی‌شان به‌نظرم می‌رسد مثلا باید بنشینم باهاتون بحث کنم.




بسم‌الله :)
ما هم به امید زنده ایم
lمکشوف جان من از نامیدی هم گذشتم!!من دوستانی با این عقیده دارم حتی توی فامیل. این دوستان حتی برای احمدی نژاد هم تقدس قائلن یادم یکیشون یه بار می گفت از اون جا که رهبر با نظر امام عصر انتخاب شده و...پس مجلس و رییس جمهور هم منتسب به امام زمانند و... آخه با این حرفا که اجازه ی هر نقدی گرفته می شه هم معصوم می شن و نتیجه اش بدبین شدن خیلیها به دین میشه.اسلام متاسفانه شده سپر عده ایی. من این دوستامو دوس دارم میدونم آدمای خوبی ان ولی متاسفانه فقط به کیهان و صدا و سیما گوش می کنن .
راستش این پست آخرم هم در مورد همین دوستان که حتی به خیام هم گیر میدن...



قصه فقط بدبین شدن نیست... دردآور تر از این‌ حرف‌هاست. پست آخرت را هم خواندم. به جایی نمی‌رسد این فضای بسته و جزم‌اندیشی. روزهای خوب در راه است انشاءالله.

آقا یا خانم 1 وا قعا ما هرچه می کشیم یا هر رنجی که میبریم از همین توهماتیه که تو این جامعه گرفتار اون هستیم و حتما این رو هم قبول دارید که هیچ آدمی معصوم نیست و امکان خطا داره حتی آدمهایی که شما اسم بردی (به جز حضرت صاحب) خطا در رفتار خطا در گفتار و... که بسیار از هر دوی این آقایون سر زده اما بهتر نیست در این دوران پر از تبلیغات رسانه ها کمی کمتر تحت تاثیر این تبلیغات قرار بگیریم و نظر به حق و حقانیت داشته باشیم و به مولایمان علی اقتدا کنیم که فرمود :حق بگوئید ولو اینکه ضرر شما در آن است . که همین الان متاسفانه در جاهایی از دنیا این گفتار امیر عمل میشود که ما آنها را کافر می دانیم ولی در بین خودمان توسط حاکمانمان حق زیر پاست فقط به خاطر 2 روز بیشتر حکومت در این دنیا، آیا این حکومت که در نظر مولا از آب بینی بز بی ارزش تر است در نظر ولی شما یا حضرت آقا این قدر با ارزش است که اجازه به این شکنجه ها به این کشتار ها به عوام فریبی ها و..... میدهد؟
جالب تر این که اگه بهشون بگی بابا اینا همه اش توهمه چهارتا برچسب اساسی می خوری!!!!!!
ما به این امید پیرو ولیمان حضرت آیت الله العظمی خامنه ای هستیم . شما چطور؟

امام :

بعد از من کسی خواهد آمد که پرچم را به دست حضرت مهدی خواهد داد …

http://salehat.ir/index.php?option=com_content&view=article&id=60:1389-06-01-14-26-04&catid=42:agha-va-mahdi




متاسفانه چند وقتی‌است که دیگر امیدم را به اینکه راهی/دری/پنجره‌ای پیدا کنم که از آن طریق با افرادی پایبند به این نوع اعتقادات "حرف" بزنم، از دست داده‌ام. و این ناامیدی، دردناک است. راه فهم یکدیگر با توسل به تعصب و حق انگاری مطلق خود، سد شده است. در این دو سال (و چه بسا بیشتر) از جانب این گروه اعتقادی هم‌واره انگ بی‌دینی و جدل ‌خورده‌ایم. راهی برای "گفت و شنود بی‌طرفانه" نشان دهید.
به دوست عزیزت میگفتی ننه جون زیاد نشین پای شبکه سه پای حرفای آقای شریعتمداری
یا شبکه چهار آقای طالب زاده زیاد مزخرف میگن
توهم زدن که همه دنیا یا عاشق سینه چاک ایرانه یا دشمن قسم خورده 70 ساله جمهری اسلامی  
بهش میگفتی زیاد نشین پای این برنامه ها برای پا دردت خوب نیست
سلام ، رهبر عزیز حضرت آیت الله خامنه‌ای فرمودند آزادی سخن و تظاهرات برای مصر ییها و تونسیها و همچنین مردم لیبی حلال است ، فقط می‌خواهم بپرسم آیا این آزادی فقط برای سنی هاست یا برای شیعیان هم هست ؟ چیزی که خیلی واضح است اینکه کشتن مسلمآنانی‌ که فقط آزادی حقیقی میخواهند دوباره مد شده ، چه در خارج و چه در مملکت خودمآن.
سلام
ممنون
من از نظراتت استفاده کردم واقعا.
ولی یه سوال .. اون حبابی که گفتی .. که درست هم گفتی .. اونجا به دور جامعه کشیده نشده؟
تا جایی که من فهمیدم شناخت اونها هم نسبت به خاور میانه .. اسلام .. مسلمان و خیلی چیزهای دیگه با واقعیت خیلی فاصله داره.




بله درست می‌گی با این تفاوت که اینها در جریان آزاد اطلاعات قرار دارند و اگر دنبال حقیقت اتفاقی یا جریانی بیفتند از هفت خوان فیلترینگ و سانسور نباید بگذرند. و نکته‌ی بعد عمق روند یادگیری مطالعه و تحلیل و داشتن نگاه انتقادی حداقل بین جامعه‌ی دانشگاهی اینجا با آنچه در سیستم آموزشی ایران می‌گذره بسیار متفاوته. نکته‌ی بعدی هم حضور چشم‌گیر فرهنگ‌ها و نژادهای مختلف در متن جامعه است که فرصت شناخت از نزدیک رو به این مردم داده؛ حالا اینکه چرا عده‌ای از این فرصت استفاده نمی‌کنند بحث دیگری است
nagoftin taraf chi goft? aslan harhaye shoma ra fahmid/ghabool kard ya inke fekr kard shoma ham az dast raftin va ooni ke ghablan shenide doroste? 1




مشکل اصلی مکالمات چتی همین است که نمی‌شود نتیجه‌ای ازش استنتاج کرد. و هم باعث بدفهمی و کج فهمی می‌شود. من حرفم را زدم گیریم نه با این شرح و تفصیل.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">