مکشوف

وَلَقَد خَلَقنَا الإنسَان وَنَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُه وَنَحنُ أقرَبُ إلَیهِ مِن حَبلِ الوَرید

مکشوف

وَلَقَد خَلَقنَا الإنسَان وَنَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُه وَنَحنُ أقرَبُ إلَیهِ مِن حَبلِ الوَرید

مکشوف

این‌جا درونیات من است؛ مکشوف، رنگ‌هایش را می‌نگارم. این‌جا گاهی بلند فکر می‌کنم، گاهی زمزمه می‌کنم، شاید گاهی هم داد بزنم درباره‌ی بعضی لحظاتم و دل‌مشغولی‌های این سال‌هایم.

بایگانی

دونستن خوش‌بختی نمی‌آره*

يكشنبه, ۲۶ دی ۱۳۸۹، ۰۶:۰۶ ق.ظ

مامان برام مربای آلبالو فرستاده و "شب‌های روشن" و چیزهای دیگر. بار سومی است که "شب‌های روشن" می‌فرستد.

* شب‌های روشن/فرزاد موتمن

۸۹/۱۰/۲۶

نظرات  (۶)

مربای آلبالو می‌خوام
۱۰ فروردين ۹۰ ، ۱۹:۴۳ مهمان ناخوانده
شبهای روشن داستایفسکی رو هم بخون. کوتاهه و مختصر، اما عمیق. اخیراً چاپ دومش با ترجمه ی سروش حبیبی رو نشرماهی چاپ کرده. اون فیلم هم یجور برداشت آزاد از این کتابه 
www.nashremahi.com




سعی می‌کنم :)
۲۸ دی ۸۹ ، ۱۱:۵۸ زنان کوچک
آخی... الهی... چه مامان باحالی.... آدم همش فکر میکنه مگه یه مامان از این فیلم چه خاطره ای داره؟ چه خوب که دیدتش و چه قدر جالب که براتون میفرسته.
اما مربای آلبالو خوردن خوشبختی میاره




Absolutely :)
ندیدم

فکر کردم کتابه .. مال داستایوفسکی
نوش جان

مهم اینه که به فکر شماست. دنودن اسب پیشکشیم نشمرید لطفن. مخصوصن اگه از طرف مادر باشه




بحث اصلا دندون اسب پیش‌کشی نیست. بحث محتوای فیلم‌ه و هجوم خاطره‌. بحث این‌ه که چرا شب‌های روشن؟

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">