مکشوف

وَلَقَد خَلَقنَا الإنسَان وَنَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُه وَنَحنُ أقرَبُ إلَیهِ مِن حَبلِ الوَرید

مکشوف

وَلَقَد خَلَقنَا الإنسَان وَنَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُه وَنَحنُ أقرَبُ إلَیهِ مِن حَبلِ الوَرید

مکشوف

این‌جا درونیات من است؛ مکشوف، رنگ‌هایش را می‌نگارم. این‌جا گاهی بلند فکر می‌کنم، گاهی زمزمه می‌کنم، شاید گاهی هم داد بزنم درباره‌ی بعضی لحظاتم و دل‌مشغولی‌های این سال‌هایم.

بایگانی

در خیمه‌ی نگاه تو آتش گرفته‌ام

سه شنبه, ۱۶ آذر ۱۳۸۹، ۱۱:۳۶ ب.ظ
روی تل زینبیه، زنی عرب زبان گرفته بود. کف دست‌هاش را روی صورتش می‌کوبید و یک‌بند نامت را صدا می‌زد. فضای آن‌جا کوچک است. می‌خواستیم یا نه باید دور او که نوحه می‌کرد حلقه می‌زدیم. چادرش لغزیده بود روی شانه‌هاش. تندتند می‌خواند و گریه می‌کرد. در آن گرما دانه‌های اشکش از صورت به زمین نیامده تبخیر می‌شد. از میان جمعیت کسی نوزاد چند ماهه‌اش را داد دست زن؛ فغانش به هوا رفت. تاب نفس کشیدن نبود. آمدم بیرون. ایستادم رو به حرمت زیر تیغ آفتاب؛ چقدر فاصله است از این‌جا تا تکبیرهای تو.  

۸۹/۰۹/۱۶

نظرات  (۴)

۲۱ آذر ۸۹ ، ۱۷:۰۵ زهرا سادات
برای چی انقدر مکشوف؟
فکر کن یکی تو سایت دانشکده شون باشه و نتونه جلو گریه اش رو بگیره...
ام الرضیعه صیح
وین الطفل،وین...




فرموده‌ای که "اشک شما مرهم من است"/ اشک مرا بریز که مرهم کنی مرا
نحن جنودکم ، یا حسین
یا حسین
یا حسین




لک لبیک ...
۱۸ آذر ۸۹ ، ۱۷:۵۶ بهار نارنج
پله های تل را یکی یکی رفته بود بالا, جرآت نکرده بود برگردد و منظره روبرو را نگاه کند. دلش را نداشت. فقط رفته بود گوشه ای, چادرش را کشیده بود روی صورتش و بغض قتلگاه را خالی کرده بود, انگار روی شانه های بانو... بغض و نفس تنگی قتلگاه را فقط روی تل می شد خالی کرد, این را توی بارهایی که کربلا راهش داده بودند فهمیده بود.
آه که چه عظیم است مصیبت شان.

اعظم الله اجورنا و اجورکم بمصابنا بالحسین ع
دیشب که روی پله های حسینه نشسته بودم چیزی رو توی دستم گرفته بودم که الان که بهش فکر میکنم می بینم بیشتر شبیه خواب بود
برای اینکه باور کنم صورتم رو بهش نزدیک کردم که بفهمم توی اون تاریکی خواب نیستم نه خواب نبودم پرچم گنبد قمر بنی هشام تو یه دستم بود پرچم گنبد خون خدا توی دست دیگم
هنوزم باورم نشده




و صل الله علی الباکین علی الحسین علیه السلام

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">