بیا که آتش صیاد، از زبانه بیفتد
يكشنبه, ۲ آبان ۱۳۸۹، ۱۰:۰۱ ب.ظ
تمام دیشب، یکی در گوشش زمزمه کرده «نشان گرفته دلم را، کمان ابروی ماهی». و این "کمان ابروی ماه" بین خواب و بیداری نگهش داشته بود تا خود صبح. چارهای نیست، گاه رفتن است باز؛ «خدای را که مبادا دل از نشانه بیفتد».
پ.ن: مخاطب عام -- و حتی خاص -- ندارد این نوشته. برای من نخ است. همین.
۸۹/۰۸/۰۲
ما دیر چشم مان را بستیم!
این شعرتون رو بسیار دوست دارم:
«نام تو دعای مستجاب باران
هر بار که خوانده ام تو را
باریدم»