مکشوف

وَلَقَد خَلَقنَا الإنسَان وَنَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُه وَنَحنُ أقرَبُ إلَیهِ مِن حَبلِ الوَرید

مکشوف

وَلَقَد خَلَقنَا الإنسَان وَنَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُه وَنَحنُ أقرَبُ إلَیهِ مِن حَبلِ الوَرید

مکشوف

این‌جا درونیات من است؛ مکشوف، رنگ‌هایش را می‌نگارم. این‌جا گاهی بلند فکر می‌کنم، گاهی زمزمه می‌کنم، شاید گاهی هم داد بزنم درباره‌ی بعضی لحظاتم و دل‌مشغولی‌های این سال‌هایم.

بایگانی

دارم تمام راه تو را فکر می‌کنم*

چهارشنبه, ۲۸ مهر ۱۳۸۹، ۱۱:۲۰ ب.ظ
شما هیچ به فکرتان هم نمی‌رسد. شما که در طول و عرض ثانیه‌ها، راه‌روی روبه‌رو را مدام گز می‌کنید. شما که نشست‌ها و دیدارهای رسمی چهل‌وپنج دقیقه‌ای ترتیب می‌دهید و از کنار هم با لبخندی محو عبور می‌کنید. شما هیچ نمی‌دانید که من لابه‌لای خط‌های این دائرةالمعارف‌ها و مقاله‌ها و کتاب‌های جدی، در شعر آدم‌ها و تصویرهای ذهنی‌شان، نفس می‌کشم و دلم برای‌شان قنج می‌رود. 

*حدیث لزر‌غلامی

۸۹/۰۷/۲۸

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">