مکشوف

وَلَقَد خَلَقنَا الإنسَان وَنَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُه وَنَحنُ أقرَبُ إلَیهِ مِن حَبلِ الوَرید

مکشوف

وَلَقَد خَلَقنَا الإنسَان وَنَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُه وَنَحنُ أقرَبُ إلَیهِ مِن حَبلِ الوَرید

مکشوف

این‌جا درونیات من است؛ مکشوف، رنگ‌هایش را می‌نگارم. این‌جا گاهی بلند فکر می‌کنم، گاهی زمزمه می‌کنم، شاید گاهی هم داد بزنم درباره‌ی بعضی لحظاتم و دل‌مشغولی‌های این سال‌هایم.

بایگانی

آن گم‌شده در جهان نمی‌یابم

دوشنبه, ۱۵ شهریور ۱۳۸۹، ۰۱:۰۵ ق.ظ
‌صد سال سیاه یا سپیدش فرقی ندارد؛ او دیگر چیزی را که باید، نمی‌نویسد. چیزی را که باید، نمی‌گوید. 

او دیگر "او" نیست.

۸۹/۰۶/۱۵

نظرات  (۵)

یادش میاد، حالا من هوووم!




من باورم نمی شه تو این همه مدت ننوشته ای. گمونم خیلی سر کار رفته ام همه ی این سالها!
اما درباره این پست، کی‌ گفته ثبات اصله و تغییر فرع ؟ از کجا مطمئنی "او" قبلن اونی‌ بود که تو فکر می‌‌کردی؟ بعدم، این "باید" رو از کجا آوردی؟

(زاویه دید این پست مثل دانای کلی‌ بود که بنده‌ای گیر داده باشه :) مگه اینکه درمورد خودت باشه مکشوفم)




هوووم...
من ؟؟ روزم شب نمیشه اگه روزی دو سه بار نیام این ورا.




پس چرا رد پات نمی‌مونه؟
۱۵ شهریور ۸۹ ، ۱۱:۵۳ بانو بدون او
سلام

خب ما که نمی دانیم کیست...اما خیر باشد...حتی نبودنش




پست آخرت من رو یاد نوشته‌ای انداخت که ترجیع‌بندش این بود "یکی از رو زد یکی از زیر". توی آن قطعه هم همان چیزی بافته می‌شد که توی جملات تو ...

پ.ن: ‌آهای نویسنده‌ی آن قطعه، یادت می‌آید؟
؟




خب نیست دیگه.

(چه عجب به کامنتت در ضمن. نمردیم و یک‌بار دیگه دیدیم تو گذرت افتاد این ورا!)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">