مکشوف

وَلَقَد خَلَقنَا الإنسَان وَنَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُه وَنَحنُ أقرَبُ إلَیهِ مِن حَبلِ الوَرید

مکشوف

وَلَقَد خَلَقنَا الإنسَان وَنَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُه وَنَحنُ أقرَبُ إلَیهِ مِن حَبلِ الوَرید

مکشوف

این‌جا درونیات من است؛ مکشوف، رنگ‌هایش را می‌نگارم. این‌جا گاهی بلند فکر می‌کنم، گاهی زمزمه می‌کنم، شاید گاهی هم داد بزنم درباره‌ی بعضی لحظاتم و دل‌مشغولی‌های این سال‌هایم.

بایگانی

عاشقانه‌های او (2)

جمعه, ۲۹ مرداد ۱۳۸۹، ۱۱:۴۶ ب.ظ

وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ ۖ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ ۖ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَلْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ

(بقره:١٨٦)

... او "قریب" است. آغوشش باز است برای بغل گرفتنت...
۸۹/۰۵/۲۹

نظرات  (۵)

چسبییییییییید! قدم میزدم میان شاخ و برگ وبلاگ ها که نور این پست روشنم کرد! ممنون
۰۱ شهریور ۸۹ ، ۱۳:۳۶ بانو بدون او
دلم تنگ شد برا اینجا...




قربان دلتان خب
۳۰ مرداد ۸۹ ، ۲۳:۰۸ بانو بدون او
نقل و نبات هایت دهان تلخ روزگارم را شیرین کرد


چادرم را جمعتر می گیرم و می گویم...افتخار می کنم به دوستی ات و ...از این همه راه دور چقدر لحنت نزدیکی به خانه دلم....




سلام
Like! :)
او قریب است و ما خود در پیله غربت خود آرمیده ایم...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">