مکشوف

وَلَقَد خَلَقنَا الإنسَان وَنَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُه وَنَحنُ أقرَبُ إلَیهِ مِن حَبلِ الوَرید

مکشوف

وَلَقَد خَلَقنَا الإنسَان وَنَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُه وَنَحنُ أقرَبُ إلَیهِ مِن حَبلِ الوَرید

مکشوف

این‌جا درونیات من است؛ مکشوف، رنگ‌هایش را می‌نگارم. این‌جا گاهی بلند فکر می‌کنم، گاهی زمزمه می‌کنم، شاید گاهی هم داد بزنم درباره‌ی بعضی لحظاتم و دل‌مشغولی‌های این سال‌هایم.

بایگانی

حالا که دور هم‌ایم

جمعه, ۱ مرداد ۱۳۸۹، ۰۸:۲۵ ب.ظ
جناب وبر! من نمی‌دانم شما آلبالوخشکه -- چه بانمک چه بی‌نمک -- دوست دارید یا نه. فقط خواستم عرض کنم چاره‌ای نیست. حتی اگر دوستش ندارید، تحمل بفرمایید که طعم معقولیت آهنین نوشته‌هایتان با مزه‌ی ترش و شور این آلبالوها برای بنده قابل هضم شود.

امضاء:

او ای که باید فصل اول پایان‌نامه‌اش قبل از سفر ایران تمام می‌شده ولی الان تازه اول ب‌ی بسم‌ الله‌ است. 


پ.ن. بلاگفا را روزی حلق‌آویز خواهم کرد بابت اعصابی که به فنا داد این چند روزه.

۸۹/۰۵/۰۱

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">