مکشوف

وَلَقَد خَلَقنَا الإنسَان وَنَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُه وَنَحنُ أقرَبُ إلَیهِ مِن حَبلِ الوَرید

مکشوف

وَلَقَد خَلَقنَا الإنسَان وَنَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُه وَنَحنُ أقرَبُ إلَیهِ مِن حَبلِ الوَرید

مکشوف

این‌جا درونیات من است؛ مکشوف، رنگ‌هایش را می‌نگارم. این‌جا گاهی بلند فکر می‌کنم، گاهی زمزمه می‌کنم، شاید گاهی هم داد بزنم درباره‌ی بعضی لحظاتم و دل‌مشغولی‌های این سال‌هایم.

بایگانی

صدای نامیرای او

يكشنبه, ۱۶ خرداد ۱۳۸۹، ۰۷:۳۷ ب.ظ
یکی پیدا می‌شود مثل من که بیاید از صبح تا شب این‌جا و آن‌جا ناله کند و فغان بنویسد، یکی هم پیدا می‌شود که همان غم را دست‌مایه کند، فضایی برایت بسازد که تا عمر داری لذتش از سلول‌های دلت بیرون نرود.  

یک ماهی بود که فکر می‌کردم یعنی واقعاً ارزشش را داشت که این‌قدر سفرم را عقب انداختم فقط به‌خاطر همین کنسرت؟ ولی داشت. هم‌آن تک‌نوازی "کرشمه" و بعدش زلال صدای شجریان و هم‌راهی مژگانش با آن صدای خاص* خیال‌انگیز کافی بود که حالیم کند که سفر جایی نمی‌رود، ولی هیچ معلوم نیست جایی دیگر باز بتوانم طعم این صدا را از نزدیک تجربه کنم.

انتخاب شعرها خوب و حساب شده بود. نواها چه آن‌جا که در ماهور بود چه آن‌جا که در همایون، دل‌نشین و قوی بود. گفتن هم ندارد که در پایان هر بیت ِ شعر ِ "این‌بار سرمست آمدم تا جام و ساغر بشکنم" صدای دست و سوت مردم چطور سالن را بر می‌داشت و با "همراه شو عزیز" اش چطور همه هم‌راهی کردند و چند چشم تر شد.

ظاهراً بار ششمی بود که شجریان در Roy Thomson Hall تورنتو می‌خواند و مسئول برنامه اعلام کرد که علاوه بر این‌که خوش است از این موضوع، از این‌که می‌بیند ایرانی‌ها از هنرمندی که هم‌صدای اعتراضشان است اینقدر استقبال کرده اند -- که همآن ویکند اول بعد از اعلام فروش بلیت، همه‌شان تمام شده -- هیجان‌زده شده است؛ گمانم 2000 نفری بودیم. 

این‌طور کنسرت‌های کلاسیک خوبی‌شان این است که آدم‌ها یا خیلی محترمند یا تمام تلاششان را می‌کنند که محترم به نظر برسند؛ لبخند ملیح بزنند و لباس‌هایشان رسمی‌تر از حد معمول باشد. در این‌طور کنسرت‌ها من ِ محجبه احساس "وصله‌ی ‌ناجور بودگی" نمی‌کنم چون تعداد افراد مثل من کم نیست. و البته باید بگویم که اصولاً یکی از اتفاقات -- گمانم خوب -- این یک سال بعد از انتخابات این بود که آن نگاه ِ "دختر ِ رو سری به سر ِ نماینده‌ی جمهوری اسلامی" کمی تعدیل شد به لطف حضور زنان محجبه‌ی حامی جنبش سبز چه داخل ایران چه بیرون. در این یک سال بارها اتفاق افتاد که وقتی وارد تجمعات و نشست‌های اعتراضی شدم (فارغ از اینکه خودم در برگزاری آن نقشی داشتم یا نه)، بغل دستی‌ام -- که ظاهرش کلاً با من متفاوت بود -- عوض روی گرداندن و بی‌محلی، سلام کرد و خودش را معرفی کرد و دوست شدیم با هم. البته شکل برعکس این قصه هم اتفاق افتاد (نه آن‌قدر زیاد)؛ کسانی هم بودند که دوست بودیم و حالا رابطه‌مان سنگین شده است. بماند. ‌

شب لذت‌بخشی بود با شجریان و البته گروه شه‌ناز.

*دختر جان باید "حرف" بزنم باهات. باید ببینم لحن صدایت وقتی خوش و بش می‌کنی با آدم‌ها چقدر مخملین است که وقتی می‌خوانی این‌طور قوی و محکم می‌شود.

۸۹/۰۳/۱۶

نظرات  (۹)

بالاخره یه پست دادی بعد چند وقت که حال آدم رو خوب می کرد.
ایشالا همیشه که نه،ولی بیشتر این جوری باشی
۲۳ خرداد ۸۹ ، ۰۳:۱۴ سید حامد احمدی
"این چه قومیست محمد؟؟؟"
به روزم...
۲۳ خرداد ۸۹ ، ۰۰:۰۱ سیدعباس سیدمحمدی
سلام علیکم.
یک رفیق دارم. همسن خودم است. حدود 12 سال است کاناد است. در این مدت هرگز حتا یک دقیقه تلفن نزد به من. سالی یک بار دو سالی یک بار ایمیل می زند بابت نوروز. دکترای فیزیک می خواند. و گرفته ظاهراَ دکترایش را.
دوست داشتم این قدر محو نمی شد در ــ به قول خودش ــ کورس دکترا.
۲۰ خرداد ۸۹ ، ۲۳:۵۸ سیدعباس سیدمحمدی
سلام علیکم.
درود بر محجبه بودنت.
به شکوفه ها
به باران
برسان سلام ما را
خدا باعث و بانی این اختالافات مسخره بین مسلمین و برادران و خواهران دینی و دوستان قدیمی و خصوصا اخلاق مدار رو ریشه کن کنه (انشا الله)




آمیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــن
۱۹ خرداد ۸۹ ، ۰۳:۵۲ محمد آقاسی
دیدید گفتم.این صاحب وبلاگ با ما لجه. اگه دیگه کامنت گذاشتم اینجا. اونقدم لجه که مای بدبخت آمدیم آیه رو کامل بذاریم اد دوید رفت اونجایی که اصلن مقصود نبود و گرفت. کاره دیگه . شد.

البته از روحیات صاحب بلاگه که کلن خودش و محق می دونه و همه چیز دان. ولش کنید راجع به دین هم نظر می ده ! قبلنا یه چیزایی می گفتن راجع به دماغ فیل و این جور چیزا ها . یادش به خیر ! یکی نیست بهش بگه تو کلن دو سه تا دوست داشتی که از خوش روزگار ! از زندون سر در آوردن ! حالا کنار آرنولد واسادن که هنر نیست این اولن . دومن که از کجا می دونی خیلی ها که نمی شناسی و من نشناسم. سومن اصلن به من چه ؟ من که گفتم این آیه هیچ ربطی به نوشته شما نداره. دیگه ام نمیام. اومدمم کامن نمی زارم .

وصل کردنم خوبه. حقه بازیم توش زیاد شده. ینی کلن دست توش زیاد شده. صاحب وبلاگ اگه جا ناراحتی و غرور دستی به خاطراتش می برد به هیچ وجه اون 4 تا جمله رو نمی نوشت ...




لزومی نمی بینم جواب شما رو بدم اینجا. باشه تا وقتش ایشالا.
۱۸ خرداد ۸۹ ، ۱۰:۱۹ محمد آقاسی
از آنجا که مسوول این وبلاگ بی رحمانه تمام کامنتهای مرا به نمایش می گذارد اعلام می گردد که این کامنت هیچ ربطی به نوشته ندارد ! و دوست داشته شده اینجا نوشته شود. شاید برای روزی که بالاخره این جمهوری اسلامی نباشد ! و خیالهایی ! راحت شود و یا به خاطر روزهایی که ایامی بود برای خودشان ! کامنت اصلی از اینجا آغاز می شود :

کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ کُرْهٌ لَّکُمْ

وَعَسَى أَن تَکْرَهُواْ شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ

وَعَسَى أَن تُحِبُّواْ شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّکُمْ

وَاللّهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ

-------------------------------------------------------------------------------------------------

وَاللّهُ غَالِبٌ عَلَى أَمْرِهِ

وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لاَ یَعْلَمُونَ




وبلاگ صاحاب اگر کامنت خصوصی باشد، منتشرش نمی کند -- نمی تواند که بکند اصلا. این از این. بوی قتال و جهاد و فلان بدجوری تو دماغ بعضی ها پیچیده. نه جناب! ما برای وصل کردن آمدیم ... و یک سوال: تا حالا با بچه هایی که برهه ای از زمان رو در طول این یک سال زندان بوده اند حرف زده اید؟
سلام
فکر نمی کنید بر خلاف نظر مسئول برنامه این استقبال ربطی به معترض بودن یا نبودن نداشته؟ شجریان هرجا برود استقبالش می کنند، مخصوصا حالا که دخترش مژگان هم همخوانی می کند.
در مورد آدم های محترم یا متظاهر به محترم که اشاره کردید: یک بار کنسرت کیخسرو پور ناظری و گروه شمس (و سماع) را در واشنگتن بودم. آدم هایی که جمع شده بودند حالم را عوض کرد (صادقانه بگویم بد کرد!) حس و بوی تظاهر و جلوی همدیگر مودب بودن، و سرو وضع را به رخ یکدیگر کشیدن و ... را بد جوری تویشان حس می کردم. (این واژه چقدر به کار میاد اینجا: Show Off )

چند پیشنهاد ملا نقطی!! :
"...هم آن ویکند اول" را بکنید "همآن ویکند اول". هم آن این جا کاربرد ندارد به نظرم. وانگهی، من فارسی زبان بدبخت از کجا باید بفهمم که ویکند همان آخر هفته است؟!:)
"فارق از اینکه خودم در ..." --> فارغ
"عوض روی گردادن و بی محلی"--> روی گرداندن

پ.ن: امان از بی کاری و اینترنت مفت!




تظاهر هست ولی شاید نه به اون غلیظی که شما تجربه کردید (شاید هم تجربه ی کنسرت نامجو برای من انقدر آزار دهنده بود که بعد از اون هر بار کنسرت رفتم به نظرم فضا خیلی خوب اومد).
این که از شجریان استقبال می شه همیشه هم البته نکته ی درستی است. طرف فقط هیجان زده بود از اینکه اینقدر سریع بلیت ها تمام شده -- 5 بار پیش حتما این طور نبوده که این بار به چشمش آمده
ممنون از غلط گیری ها. یعنی بس که من کرلس شده ام در نوشتن متن :(

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">