مکشوف

وَلَقَد خَلَقنَا الإنسَان وَنَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُه وَنَحنُ أقرَبُ إلَیهِ مِن حَبلِ الوَرید

مکشوف

وَلَقَد خَلَقنَا الإنسَان وَنَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُه وَنَحنُ أقرَبُ إلَیهِ مِن حَبلِ الوَرید

مکشوف

این‌جا درونیات من است؛ مکشوف، رنگ‌هایش را می‌نگارم. این‌جا گاهی بلند فکر می‌کنم، گاهی زمزمه می‌کنم، شاید گاهی هم داد بزنم درباره‌ی بعضی لحظاتم و دل‌مشغولی‌های این سال‌هایم.

بایگانی

توصیه ی دوستانه

يكشنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۸۹، ۰۹:۲۸ ق.ظ
شما مثل من برندارید کتاب "این مردم نازنین" کیانیان را شب ها توی تخت مشترک با هم خانه تان بخوانید. خب طرف خوابش برده که شما می رسید به صفحه ی 34 -35 و اشک و فین فین تان سرازیر می شود بس که دلتان لرزیده ار حرکت آن پسر جوان بیمارستان روزبه که با خودش سیگار داشت. بعد او که کنار شما خواب است بهت آلود از خواب می پرد و نگران می پرسد «چیزی شده؟ چرا گریه می کنی نصف شبی؟» یا شب بعدش برسید به صفحه 144 و با خط آخرش که طه در جواب یارو ای که کیانیان را شناخته و گفته: «به به  هنرپیشه ی مخصوص» در آمده که «قارچ و پیاز هم داریم» بیفتید به قه قه و باز طرف کنار شما از لرزش تخت از خواب بپرد و بپرسد «داری جک می خونی الان نصفه شبی؟»

*

شاخک های تحلیل جامعه شناسانه ام فعال شد در سطر سطر این کتاب.

۸۹/۰۱/۱۵

نظرات  (۱۱)

اگر واقعاً میخوای تحت تاثیر قرار بگیری کتاب شازده حمام دکتر پاپلی رو توصیه می کنم، مخصوصاً جلد دوم
من به عنوان یک فرد مذهبی وقتی که این متن رو میخوندم هیچ احساس عجیبی نکردم و بلکه تعجب کردم که کسی از خوندن این متن "آزرده" بشه ! چیزی که از "هم خونه" فورا در ذهن من خطور کرد، در شرایط من، همسر بود. بیشتر احساس میکنم که تفسیر این قضیه خیلی به طرز فکر خواننده بستگی داره.




ژانر: اونایی که همه جوره هوای هم خونه شون رو دارن
اندرونی-بیرونی کردن زندگی...لفظ خوبی به کار بردی تا کمکمون کنه یه مقایسه ای بین زندگی الآنمون و زندگی قدیمیا انجام بدیم.
و البته حق با شماست،"اونقدر"ی که فکر میکنیم شعار دادنش تاثیر مثبت نداشته روی زندگیمون،اما تصور حذف کردنش هم وحشتناکه.
تعمیم ها و جمع زدن ها؟چرا باعث شده یه چیزهایی رو نبینیم
اما من که جمع نبستم و صرفاً یک نسخه متناسب با کاراکتری که ازت میشناسم و واون پیش فرضهایی که ممکنه تو داشته باشی و خیلی ها نه،(این خط انداختنه یا رئالیتی؟)بهت گفتم.
و دقیقا به خاطر ترس از همین خط افتادن و اتهام جدایی طلبی گفتم که کامنتم رو چاپ نکنی.

...شاخکهای تحلیل جامعه شناسانه که هنوز فعال هستن؟




- این جمله که می گی: «هیچکدوم از حالاتی که در توضیح عبارت "تخت مشترک با هم خانه تان"در بین ما ایرانیها وجود ندارد و کم پیش میاد که زوجی به غیر از اینکه زن و شوهر باشند با هم روی یک تخت بخوابند...و حتی در مورد زن وشوهرش هم-مگر تو رمانهای زرد-اصلاً صحبت نمیشه و توعرف یه جورIndecencyحساب میشه» به نظرت تعمیم یک زاویه دید شخصی به زندگی کل ایرانی ها نیست؟ و هم اینکه می گی من خجالت می کشم اگر افراد ذکور خانواده ام این متن را بخونن، باز هم تعمیمی است از حس و حال و نگاه خودت به زندگی و نگاه من و بقیه.

- حجاب من و تلاشم برای حفظ هویت دینی ام چرا باید سبب این طرز نگاهی که تو توقع داری بشه؟ آیا همین لیبل ها، قالب تراشیدن ها و توقع رفتار و حرکات و نگاه خاص از آدمها باعث نشده که هر چه بیشتر شخصیت هامان پیچیده شود و این همه خودمان نباشیم؟

- راستی چی "اینقدر" وحشتناکه و چرا؟
من کاملا جدی گفتم و یادم نمیاد که جاییش شوخی کرده باشم
نمیدونم چی نارحتتون کرد
۱۷ فروردين ۸۹ ، ۰۲:۰۷ یکی(یک کم متعجب)
یعنی واقعاًنارحت شدی...؟




چیزی که من شدم اسمش "ناراحت" نیست. یک چیزیه بین "خفه شدگی" و "تعجب". ما چی رو داریم از زندگیمون نادیده می گیریم؟ این اندرونی-بیرونی کردن زندگی همین قدر که فکر می کنیم تاثیر مثبت داشته رو زندگیمون یا فقط باعث پیچیدگی مفرط روابط و لایه لایه شدن روابطمون شده؟ این تعمیم ها و جمع زدن ها و از اون طرف، خط انداختن ها و جدا کردن ها، باعث نشده یک چیزهایی رو نبینیم؟ اگر می شد کامنتت را عمومی کرد خط به خط برات حرف داشتم.
هوممم...یعنی واقعا نمیدونین چرا؟
اگر واقعن نمیدونین چرا...

باشه،دلیلمو به صورت خصوصی براتون میفرستم.




بعد از نظر خصوصیت: الان بخندم یا گریه کنم؟
ببینید خانوم مکشوف،
غلط یا درست به هر حال در ایران بعضی چیزها اونقدری که اونجا معموله اینجا پذیرفته شده نیست
(هرچی میخاین اسمش رو بذارین،خزعبلات،ناآگاهی و محدودیت حوزه ی دید،
عقب افتادگی،دگماتیسم،بی ظرفیتی و...)
و میشه بعضی چیزها رو نگفت،فاکتور گرفت یابه هرحال یکجوری گفت که مخاطبینی که(بازم میگم غلط یا درست)ازین چیزها خوششون نمیاد(و اکثرا مذهبی هم هستند)رو دل آزرده نکرد.
واین رو هم کاملا دوستانه میگم برای اینکه "شاخکهای تحلیل جامعه شناسانه" تون آگاهانه تر کار کنند.

پ.ن: این پستتون به مکشوف باحجاب کنسرت نامجو نمی خورد.




چرا این به اون نمی خوند؟ این کامنت، توضیح لازمه کلاً!
ببخشید یه سئوال! الآن دقیقا منظورتون از "خزئبلات"چیه؟




نه. اون به کامنت شما بر نمی گرده. به خودتون نگیرید. به کلیت فضای غیر صلح آمیز نگاه متعصبانه بر می گردد. البته این نوع طرز تفکر لزوماً از تعصب فرد بروز نمی کند، گاهی فقط نا آگاهی و محدودیت حوزه ی دید است. در هر صورت قصد جسارت به شما نبود؛ شما جزو این دسته آدمها نیستید :) peace
هه هه ، اومدم بنویسم الان رفقا فحشت میدن که نوشتی‌ همخوانه به جای همسری شوهری چیزی،که دیدم ملایمش شروع شده. تازه الان یه چیز دیگم بهت میگن -- یا تو دلشون یا بلند-- «خجالت نمیکشی تخت مشترک رو تصویر میکنی‌ دختر؟» ‌ها ها ها




فحش دونم هنوز پر نشده. هر وقت پر شد، این یک قدمی که دور شده ام از سنگر محافظه کاریم را شاید برگردم عقب و باز سنگر بگیرم. می بینی گیر چه خزعبلاتی هستیم؟
تو که اون وری انگار زود تر از ما این کتاب ها به دستت می رسه!




اینی که دست منه چاپ پنجمه ها. شما سرت گرم مراسم بوده یه چندی غافل شدی از بازار نشر :)
قضیه ویولن سل هم جالب بود
و اینکه میگفت یه سری ها یه جوری نگات میکنن انگاری بهشون بدهکاری( فکر کنم اصفهانی ها رو میگفت)


+ این کلمه هم خانه یعنی برتر از همسره؟




بحث برتری هم خانه به همسر و این حرفها نیست. بحث، در نظر گرفتن انواع روابط موجود است بین آدمها. دو هم خانه/ پارتنر/ رفیق/ significant other /... لزوما همسر نیستند.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">