مکشوف

وَلَقَد خَلَقنَا الإنسَان وَنَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُه وَنَحنُ أقرَبُ إلَیهِ مِن حَبلِ الوَرید

مکشوف

وَلَقَد خَلَقنَا الإنسَان وَنَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُه وَنَحنُ أقرَبُ إلَیهِ مِن حَبلِ الوَرید

مکشوف

این‌جا درونیات من است؛ مکشوف، رنگ‌هایش را می‌نگارم. این‌جا گاهی بلند فکر می‌کنم، گاهی زمزمه می‌کنم، شاید گاهی هم داد بزنم درباره‌ی بعضی لحظاتم و دل‌مشغولی‌های این سال‌هایم.

بایگانی

جنبش سبز: صلح و اخلاق

پنجشنبه, ۲۸ آبان ۱۳۸۸، ۰۸:۵۴ ب.ظ
در مصاحبه ی جدید دکتر آزاد درباره ی جنبش سبز، 2 پاراگراف قابل تامل وجود دارد و اگرچه با چاشنی خوش بینی دوست داشتنی دکتر آزاد همراه است، نشانه و راه حل هرز نرفتن جنبش سبز را هم در خود دارد.

یکی آنجا که طرف درباره ی گستردگی و تنوع اقشار حامی موج سبز و اهداف نامشترکشان می پرسد و دکتر می گوید «قرار نیست که این جنبش به مقصد خاصی برسد. قرار نیست که انقلاب بشود. قرار نیست رژیم سرنگون بشود. قرار است که جامعه تلطیف شود ... مبارزه جنبش سبز برای صلح است» که باز طرف می پرسد «صلح برای کدام هدف؟» و او جواب می دهد «اصلا صلح برای خود صلح. مگر صلح چیز کمی است؟»

و دیگر آنجا که می گوید «کانون اساسی این جنبش، زندگی روزمره است. مساله اساسی اش فرهنگ و زیست اجتماعی است. به همین دلیل هم طرفدار حقوق بشر و دموکراسی و صلح است. در این زیست اجتماعی، افراد جامعه با یکدیگر خیلی دوستانه تر رفتار می کنند و به جای این که یقه همدیگر را بگیرند در تلاش هستند که حس ملاطفت و دوستی میانشان تقویت شود.»

من این دو پاراگراف را که می خوانم لبخند از لبم پاک نمی شود و تا چند ساعت دلنگرانیم برای کمرنگ شدن اخلاق اجتماعی و هدر شدن این همه نیروی مفید، آرام می گیرد. بحث توصل به خشونت در سطوح مختلف، از ذهن کنشگران گرفته تا خشونت فیزیکی، و شکنندگی بنیان های اخلاقی جامعه، بیمی است که ذهن بسیاری از حامیان موج سبز را به خودش مشغول کرده. نوشته های این چند وقت دوستان را (+ و + و ...) که می خوانم یا همین سبک مصاحبه ها را یا بیانیه های مهندس موسوی را، دلم قرص می شود که نخبگان جامعه، اگر چه از اول هم روحیه اش را نباخت -- شوکه شد البته -- با دیدن این موج خشونت و عکس العمل های غیر منطقی طرف مقابل، ولی این روزها انگار خودش را بیش از پیش پیدا کرده است. همایش هایی مثل "جنبش سبزها و دین" نشانه ی خوب و امیدوار کننده ای است در اثبات اینکه حالا که رسیده ایم به پیچ های خطرناک جاده، هستند کسانی که دغدغه ی از دست نرفتن چیزهایی را دارند که تمام این سالها ملت ایران با پرداخت هزینه های گزاف به دست آورده است. گرچه برگزار کردن همایش یا نوشتن از اینکه «بیایید خوش اخلاق باشیم» یا «جنبش سبز یعنی صلح» باعث نمی شود این ایده ها در عالم واقع اتفاق بیفتد، ولی می توان خوش بین بود که بنای این جنبش بر طی مسیری معقول و روشن است و البته مهمترین اتفاق، همین مسیری است که دارد طی می شود؛ همین مسیری که داریم زندگیش می کنیم.        

۸۸/۰۸/۲۸

نظرات  (۶)

پشت دیوار تاریک که وایسم کسی منو نمیبینه
اما میتونه چشماشو باز کنه ببینه اونچیزی که داره از پشت دیوار بهش میرسه گله،سنگه
چیه...
(اگر پرتاب بشه احتمال اینکه گل باشه کمه!
اما اگه تقدیم بشه دودستی دیگه سنگ نیست...
هاهاهاهاهاهاهاهاهاهاها
هاهاهاهااها......)


تو همونی نیستی که تازگی ها دختر دار شده؟
بیخیل
ولی برا خودت میگم




پشت دیوار تو تاریکی که وایسی، حتی اگر یک شاخه گل به طرف کسی پرتاب کنی که نمی بینتت، گمون می کنه سنگ داری بهش می زنی. حکایت توئه. داری انذار می دی منو ولی انگار که تهدید می کنی.
ببین مادام و..بی.. با این کارا که تو میکنی اگه تونستی پشت گوش ات رو بدون استفاده از آینه ببینی
اونوخت خاک وطن رو هم خاهی دید...
دختر جان کوتا بیا!
تو مگه نمیخای برگردی؟
والا بلا ما هم موسوی و سبزها ،اسلام رو دوست داریم ولی تو یه چند ماه صبر کن
بعد هر چی خاستی بنویس
باور کن اینا عقده ای تر از این حرفان



شما؟

همین اینکه بعد از این جریانات فضای نقد فراگیر شد و بعد عمیق تری گرفت یه جهش بزرگه. خیلی ها که تکلیفه خودشون رو نمی دونستن انتخاب نهایی یا حتی ابدیشون رو کردن و ابنها همه نشانه یه بلوغ اساسی تو جامعه ایرانه. به قول یه روزنامه نگار که مجبور شدم به خاطر موضع نشریه ای که براش می نوشت از خوندن نوشته هاش محروم شدم " انتخابهای من در این دوره، انتخابهایی برای تمام عمره"
راستی با اجازه لینکتون کردم
اون وقت فکر کن من سرما خورده بودم نشد برم!چه قدر بی توفیق...
سبزها و دین رو می گم.
ولی ختی از دیدن پوسترش هم شاد شدم!
کاملا موافقم. هیچ راهی جز ورود نخبه گان در این قضیه نداریم. دکتر آزاد واقعا حرف دقیق زده: نه قراره انقلاب بشه نه کسی می خواد که رژیم تغییر کنه فقط یک مساله: تلطیف جامعه: (اگر من حرفی غیر از تو زدم توی سرم نزن! حرف همش همینه) این حرف دقیقیه. شما اگه ببینین خیلی از معترضین و شرکت کننده ها مطالبه ای جز یافتن یک سری آزادی های ابتدایی مدنی نداشتن. مثلا فکر می کنین چند درصد از مردم به طور مثال دنبال ایجاد و توسعه ی سیستم چند حزبی بودن؟! باز هم حرف دقیقیه این که: کانون اساسی این جنبش زندگی روزمره است.
میدونین یکی از مشکلات چیه این جا؟ این که ما در سطح نخبه ها تحلیلگر داریم و از قضا خوبش هم داریم؛ اما در مسیر وارد کردن این تئوری ها به عرصه ی عمومی دچار مشکلیم (حالا یا به واسطه ی قطع ارتباط نخبه گان با بدنه یا ...). شاید اولین قدم یاد دادن شیوه های "مکالمه" با یکدیگر و با "دیگری" باشه.

یک نظر: الیت رو بنویسین نخبه. به نظرم معادل خوبیه براش

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">