مکشوف

وَلَقَد خَلَقنَا الإنسَان وَنَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُه وَنَحنُ أقرَبُ إلَیهِ مِن حَبلِ الوَرید

مکشوف

وَلَقَد خَلَقنَا الإنسَان وَنَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُه وَنَحنُ أقرَبُ إلَیهِ مِن حَبلِ الوَرید

مکشوف

این‌جا درونیات من است؛ مکشوف، رنگ‌هایش را می‌نگارم. این‌جا گاهی بلند فکر می‌کنم، گاهی زمزمه می‌کنم، شاید گاهی هم داد بزنم درباره‌ی بعضی لحظاتم و دل‌مشغولی‌های این سال‌هایم.

بایگانی

بورس بازی

چهارشنبه, ۶ آبان ۱۳۸۸، ۱۱:۰۶ ق.ظ
بیش از یک سال است بازار بورس خرخره ی ما را ول نمی کند. یک سال است خط و نشان کشیده ام که برد و باختت دخلی به من ندارد، من بازی نیستم. یک سال است بروز احساسات غیر خطیِ سکته ای داشته ایم، افسردگی مزمن داشته ایم، عصبانیت داشته ایم، برو بی خیال شو داشته ایم، همین فردا کل پول را بکش بیرون داشته ایم، غرغر داشته ایم، تطمیع داشته ایم، نگاه های عاقل اندر سفیه و برعکس داشته ایم. باج داده ایم، لبخند الکی زده ایم، نقش بازی کرده ایم که انگار نه انگار امروز مارکت سقوط کرده و اوضاع درب و داغان شده یا بالا رفته و باید کاری کرد. من این بازی را دوست نداشته ام. از همان اول قول گرفته ام که حتی به قدر یک پرانتز باز و بسته حاضر نیستم درباره اش چیزی بشنوم. از همان روزها هم می دانستم حرفم برو نیست. می دانستم آخرش یک عصری شبی نیمه شبی باید بنشینم از مارکت و بالا و پایین شدنش بشنوم و گل گاوزبان دم کنم. می دانستم این مارکت که شعورش نمی رسد، آخرش خودم باید گره ی این اخم ها را باز کنم و اینقدر آسمان ریسمان ببافم که دو ثانیه یادش برود فردا اپل، ریم، مایکروسافت، سی وی اس و هزار تا شرکت کوفتی دیگر ریپورت می دهند و شاخص های بازار باز بالا پایین می شود. 

این بورس بازی بدجور اپیدمی است توی شرکت های اینجا. چه سیستم فاسدی است این سرمایه داری؛ خودش را از درون سرطانی می کند. آدم کجا خودش را گم و گور کند؟

۸۸/۰۸/۰۶

نظرات  (۱)

در اخمی که بعد از گل‌گاوزبان باز شده و می‌شود تا آخرِ دنیا غرق‌ش شد.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">