مکشوف

وَلَقَد خَلَقنَا الإنسَان وَنَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُه وَنَحنُ أقرَبُ إلَیهِ مِن حَبلِ الوَرید

مکشوف

وَلَقَد خَلَقنَا الإنسَان وَنَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُه وَنَحنُ أقرَبُ إلَیهِ مِن حَبلِ الوَرید

مکشوف

این‌جا درونیات من است؛ مکشوف، رنگ‌هایش را می‌نگارم. این‌جا گاهی بلند فکر می‌کنم، گاهی زمزمه می‌کنم، شاید گاهی هم داد بزنم درباره‌ی بعضی لحظاتم و دل‌مشغولی‌های این سال‌هایم.

بایگانی

14 سپتامبر روز خاصی نیست

دوشنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۸۸، ۰۳:۰۹ ق.ظ
ولی این رخوت و سردرگمی یک جایی باید تمام شود.

گاهی حس می کنم همین که من توی این جریانات، ایران نبوده ام باعث شد این قضیه به معمای مبهمی توی ذهنم تبدیل شود و مدام خش بکشد روی اعصابم. یعنی گاهی فکر می کنم اگر رفته بودم توی خیابانی جایی با چند تا آدم دیگر از ته حلق فریاد زده بودم این همه گره نمی افتاد توی معادلات ذهنیم. اگر جایی 4 تا آدم مثل خودم را دیده بودم که گر گرفته اند از چیزهایی که که دیده اند و شنیده اند شاید حالا آرام تر می توانستم بنشینم سر خواندن این لیست بلند بالای مقاله ها و کتاب هایی که بنا بود 3 ماه تابستان خوانده شوند برای پایان نامه ام. شاید می توانستم کمی بیشتر تمرکز کنم روی این کتاب ها و جزوه های آمار که روز روزش خوشم نمی آید بشینم سرشان چه برسد به حالا. شاید انرژی بیشتری می داشتم برای اپلای کردن چند تا کار و اسکالرشیپ و بقیه ی جفنگیات. و از همه مهمتر شاید یک کم بیشتر حواسم را جمع این کنفرانس های در راه می کردم که چند تایی شان توی حوزه ی ریسرچم بود و ددلاین هاشان گذشت تو هیر و ویر بگیر ببندهای ایران و من ابسترکت هایم را نفرستادم. و این ها یعنی زندگی من عملاً تعطیل بوده 4 ماه. به هر حال گذشت و از این هفته رسماً دوباره درس و کلاس ها شروع شده -- نه که این سه ماه تعطیل بود ها؛ دانشگاه تابستان ها تعطیل نیست اینجا ولی می شود کمتر جدیش گرفت مخصوصاً که کلاس یا TA نداشته باشی. 

خواستم از همین تریبون اعلام کنم که قصد دارم برگردم به روند زندگی دانشجویی توی این هوای پاییزی و گمانم این عادت خبر خوانی و تحلیل های بعدش را باید کنترل کنم.   

۸۸/۰۶/۲۳

نظرات  (۱)

خلافِ شما گمان می‌کنم در این توفیق و نفعی بود برای شما که نبودید و اگر فریادِ از تهِ حلق زده بودید و شنیده بودید، شاید بیش‌تر تعطیل می‌شدید. خیر بوده و هست حتما. این‌جا احساسات (درهردوطرف) حاکم بود بر عقلانیت. پس چه به‌تر که ابن‌اللبون‌گونه می‌گذراندیم‌ش و شما قهرا گذراندید.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">