مکشوف

وَلَقَد خَلَقنَا الإنسَان وَنَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُه وَنَحنُ أقرَبُ إلَیهِ مِن حَبلِ الوَرید

مکشوف

وَلَقَد خَلَقنَا الإنسَان وَنَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُه وَنَحنُ أقرَبُ إلَیهِ مِن حَبلِ الوَرید

مکشوف

این‌جا درونیات من است؛ مکشوف، رنگ‌هایش را می‌نگارم. این‌جا گاهی بلند فکر می‌کنم، گاهی زمزمه می‌کنم، شاید گاهی هم داد بزنم درباره‌ی بعضی لحظاتم و دل‌مشغولی‌های این سال‌هایم.

بایگانی

این ماه که نو شود ...

جمعه, ۳۰ مرداد ۱۳۸۸، ۱۰:۰۱ ب.ظ
یکی از دوستان نوشته بود "ماه رمضان امسال که تمام شود، از آخرین و سخت ترین امتحان بیرون آمده ایم". دوست داشتم نوشته اش را ولی تلخی گزنده ای داشت. تذکری بود برای من ای که انگار حساب خیلی چیزها را از خیلی چیزهای دیگر جدا نکرده ام هنوز. انگار هنوز تکلیفم با خودم هم تاریک است.

روایت "من اخذ دینه من افواه الرجال ازالته الرجال و من اخذ دینه من الکتاب و السنه، زالت الجبال و لم یزل"* را آن وقت ها که می خواندم به نظر خیلی سهل و بدیهی می آمد. این روزها ولی سخت شده است انگار.  

*وسائل الشیعه، ج 18، باب 10.

۸۸/۰۵/۳۰

نظرات  (۷)

سلام

پیشترها که از غربت فقه آل محمد(صلوات الله علیهم اجمعین) می خواندم این روزها را نمی دیدم و باور نمی کردم. پیشترها که روایات ایام انزوای مومنین در آخر الزمان را می دیدم نمی فهمیدم که چرا با اجتماعیات دین سر سازگاری ندارد. پیشترها که تاریخ اسلام صف حق و باطل را روشن نشان می داد و مردم نمی فهمیدند باور نمی کردم. الان است که ذغال داغ کف دست راحت تر نگه داشته می شود. مومن خدا با یک روایت چه چیز را می خواهی ثابت کنید ؟ باقی رویات را چه می کنید؟ حتما آنها مردود و ضعیف السند هستند؟ یا من گوینده دیگر عدالتش را ندارم.

یادش به خیر دوره ای که آقایان برای نقل حدیث اجازه می گرفتند ده تا ده تا از مراجع زمان خودشان و پیشتر از امام زمانشان این کار سنت شده بود. تازه با این احوال بعد کلام کتبی و شفاهی می گفتند و می نوشتند : الله اعلم

می کشتیشان یک روایت نقل نمی کردند. می دانم الان همه دکتر مهنسند و آن دوره جاهلیت بوده ! و لا یمسه الا المطهرون افسانه است. می دانم همه پرفسور شدیم و امام زمان هم که مرده است ! خدایش بیامرزاد. نهایت یک روز دیگر در سال را پیرهن مشکی اضافه می کنیم.

مومن خدا انصافت کجا رفته؟




خیلی تند رفتین. باقی روایات رو شما بخونید ما هم یاد بگیریم. بنده که هیچ ادعایی در این مورد ندارم. گمون هم نمی کنم دغدغه های من و شما درباره ی این موضوع خیلی با هم متفاوت باشه. من هم دارم می گم سخت شده ... سخت تر شده. این روایت رو هم آوردم که خودم رو باهاش بسنجم و یاد خودم بیارم که دینم اگر از افواه الرجال باشه چی می شه تهش و اگر از متون اصلی باشه چی. و این از ترسناک ترین سنجش های این روزگاره.
۰۵ شهریور ۸۸ ، ۱۲:۱۳ برای خاطر آیه ها
سلام
کاش اخذ دینمان را از همان کتاب و سنت هم یاد بگیریم که راه برمان باشند در گردنه های ابتلا و امتحان...به حق همین ماه...
اذ التبست علیکم الفتن کقطع اللیل المظلم فعلیکم بالقرآن
گاهی وقت ها برای انسان پیش میاد که یک نوشته رو برای چندمین بار می خونه یا براش می خونن ، اما انگار اولین باره که با این جمله و این مفهوم مواجه میشه...سعی شده نکات برای ما انسان ها که دل هامون از حقیقت فاصله ی زیادی گرفته واضح تر باشه...اگر خدا بخواد میشه!
به این وبلاگ ماه رمضونی سر بزنید...
یا علی
۰۱ شهریور ۸۸ ، ۱۴:۴۲ قاصدک بارون
رمضان امسالتان مبارکتر از هر سال...
دَمتان گرم از این حدیث که نوشتید! دقیقا همینه
البته گرچه که ما خیلی هم دینمان را از افواه الرجال نگرفته بودیم و نمی گیریم (سالهاست دیگر.. میدانید که) اما برایمان این شرایط هم قابل پیش بینی نبود. به دوستی می گفتم که "من به شخصه تصور نمی کردم که جمهوری اسلامی ما-با همه ی نواقص و مشکلاتش-- می تواند اینگونه هم باشد و رفتار کند... ما را بگو که داشتیم فکر می کردیم که چطوری می شود آرمان های امام و انقلاب را در بستر زمان و مکان و خارج از مرزهای ایران به کلام و عمل در آورد. چه خیال ها برای آینده اش که نمی کردیم ... انگار که رسیده ایم به "زهی خیال باطل"، نه؟! تازگی ها که از شوک وارد شده دارم در میآم دارم به خودم میگم که خب حالا چه باید بکنم؛ آیا برگردم و همه ی مبانی را از نو بازنگری کنم و احیانا بازسازی؟ یا اینکه ولش کنیم و بگیم گور پدر دنیا و بشینیم و با چشمای ماتم زده ارباً ارباً شدن آنچه براش هزینه دادیم و سینه سوختیم را نظاره کنیم.




راست می گید. ما دینمون رو از افواه الرجال نگرفتیم ولی یک سری از این رجال بودند که خیلی روشون حساب باز کرده بودیم که همون زهی خیال باطل و این حرفها.
این روایت را یادم نبود و خیلی حالم خوب شد از خواندنش.
برای همه ما به نظرم دیگر دوره تظاهرات که خیلی از تصمیم ها را نمی گرفتیم و همین طور پشت سر بقیه می رفتیم تا ببینیم چه می شود گذشته. دوره تصمیم گیریهای سخت فردی رسیده. ماکت همه آنچه در سطح کلان جامعه اتفاق افتاد در درون ما هم هست و اشانتیون همان اشتباهات را می توانیم انجام دهیم. آدم الآن بعضی حرف ها را می زند یا بعضی کارها را که می کند فکر می کند این کارم چقدر شبیه کارهای فلانی بود. حالا دیگر می دانی اگر زیاد کارهاین شبیه فلانی باشد سرنوشتت آخرش مثل فلانی می شود.
ماه رمضان مبارک. حدیثی که نوشتی از زیباترین احادیثی ست که شنیده و خوانده ام. در دعاها یادمان کن عزیز.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">