مکشوف

وَلَقَد خَلَقنَا الإنسَان وَنَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُه وَنَحنُ أقرَبُ إلَیهِ مِن حَبلِ الوَرید

مکشوف

وَلَقَد خَلَقنَا الإنسَان وَنَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُه وَنَحنُ أقرَبُ إلَیهِ مِن حَبلِ الوَرید

مکشوف

این‌جا درونیات من است؛ مکشوف، رنگ‌هایش را می‌نگارم. این‌جا گاهی بلند فکر می‌کنم، گاهی زمزمه می‌کنم، شاید گاهی هم داد بزنم درباره‌ی بعضی لحظاتم و دل‌مشغولی‌های این سال‌هایم.

بایگانی

دخترک رفت

شنبه, ۲۴ مرداد ۱۳۸۸، ۱۱:۴۶ ب.ظ

تا کی بشود که دوباره ببینمشان.

۸۸/۰۵/۲۴

نظرات  (۳)

ن جان! این عکست آنقدر کیفیتش بالا بود که اینترنت ایران را واقعاً جان به لب کرد تا توانست نشانش دهد.




شرمنده حوصله ی کوچک کردنش نبود اون وقت که می ذاشتم
جایشان خالی نباشد. موفق باشی.




چقدر دلم برات تنگ شده. کاش این همه دور نبودیم از هم.
۲۵ مرداد ۸۸ ، ۲۳:۴۸ هدهد میرزا
سلام بر شما دوست عزیز

با شعری! بادی بروزم و منتظر دیدار و تیغ نقدتان

در بند آن نیستم که دشنام یا دعاست
یادش بخیر هر که زما یاد می کند
یاحق

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">