مکشوف

وَلَقَد خَلَقنَا الإنسَان وَنَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُه وَنَحنُ أقرَبُ إلَیهِ مِن حَبلِ الوَرید

مکشوف

وَلَقَد خَلَقنَا الإنسَان وَنَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُه وَنَحنُ أقرَبُ إلَیهِ مِن حَبلِ الوَرید

مکشوف

این‌جا درونیات من است؛ مکشوف، رنگ‌هایش را می‌نگارم. این‌جا گاهی بلند فکر می‌کنم، گاهی زمزمه می‌کنم، شاید گاهی هم داد بزنم درباره‌ی بعضی لحظاتم و دل‌مشغولی‌های این سال‌هایم.

بایگانی

إِنَّکَ عَلَىٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ

سه شنبه, ۹ تیر ۱۳۸۸، ۱۲:۰۴ ق.ظ

توانایی نوشتن این روزها را ندارم. حجم اطلاعات وارد به ذهنم اینقدر زیاد و از همه جهت است و اینقدر هم خودم سر و ته همه چیز را به هم بافته ام و مثلاً سعی کرده ام تحلیل کنم که دیگر نمی دانم از کجا و چطور جمعش کنم یا طبقه بندی کنم یا دسته بندی و تفکیک کنم. حتی اگر توانایی تعریف و تحلیل زندگی روی دور تند را داشته باشم توانایی مکتوب کردنش را ندارم. نمی توانم بنویسم این روزها را فقط می دانم که من خودم را برای این روزها نساخته بودم. پیش بینی این روزها را نکرده بودم که خودم را آماده کنم برایش.

پ.ن: یک انباری پست منتشر نشده ی نصفه نیمه دارم اینجا.

پ.ن2: یک لینک کنار صفحه اضافه کرده ام برای کسانی که به این متن ها دسترسی ندارند.

۸۸/۰۴/۰۹

نظرات  (۴)

چاه‌کن افتاد در چاهِ موقعیات!




ها؟
آدم گاهی موقعِ آرشیوخوانی احساسِ عذاب‌وجدان بهش دست می‌ده؛ «این» یکی از اون مواقعیاته، از این جهت که شما چه سخت نوشته‌اید مطلب را من چه آسان می‌خوانم‌ش.




پست مهم‌ای‌ست برای خودم؛ نیشتروار
آی خدائی که نشسته ای آن بالا بالا ها و هی چپ و راست دستور تزئین سفره ی مهمانی یکی دوماه بعدت را می دهی به فرشته هات!
صدای ما رو می شنوی؟
اصلا ما به چشمت می آئیم؟

هر سال یه بهونه ای سرهم می کنیم تا به مهمونی ات نرسیم.
بهونه ی امسالمون هم که جوره.
هنوز خستگی یللی تللی شبهای انتخابات از تنمون بیرون نرفته که بشینیم یامن ارجوه لکب خیر بخونیم و بغل چشامون خیس بشه.
اگه که به ماست، ول معطلیم
خودت یه کاری
یه فکری به حال ما بکن!
عزت زیاد!
زیبایی آخرالزمان تو همین چیزهاست، و سختیش؛ که مرد می طلبه برای نگه داشتن آتش در کف دست. همین اوضاع و احواله که یارای آقا عجل الله تعالی فرجه رو غربال می کنه: رجال کانّ قلوبهم زبر الحدید.
قال الصادق علیه السلام: إن المؤمن اشد من زبر الحدید ان زبر الحدید اذا دخل النار تغیر و إن المؤمن لو قتل ثم نشر ثم قتل لم یتغیر قلبه.
مؤمن از پاره‏هاى آهن سخت‏تر است زیرا پاره‏هاى آهن بر اثر حرارت تغییر مى‏کند اما اگر مؤمن را بکشند و زنده کنند و باز بکشند، دلش عوض نمى‏شود.
حق یارتون. ان شاالله قادر بشید به قدرتش.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">