گاهی حدس می زنی
این میان تجربه ی من در برخورد با دو گروه جالب است: ایرانی هایی که به خاطر نوع روسری بستنم (که گره نمی زنم روسری ام را) فکر می کنند عربم و عرب هایی که به خاطر رنگ پوستم (که به هر حال از رنگ خودشان روشن تر است) فکر می کنند تازه مسلمانم. بعد گاهی اتفاقات خنده دار می افتد. مثلاً ایرانی هایی که بلند بلند فارسی حرف می زنند -- و گاهی حرفهای خصوصی می زنند -- به گمان اینکه من نمی فهمم حرف هایشان را. و پیش آمده که مثلاً من هم شروع کرده ام فارسی حرف زدن یا چیزی پرسیدن و طرف یکهو عکس العمل غیر قابل پیش بینی نشان داده. مثلاً انگلیسی جوابم را داده یا بقیه ی حرفهایش را به انگلیسی ادامه داده، یا کلاً رفته، یا او هم خنده اش گرفته که فکر کرده من ایرانی نیستم.
در جمع عربها کمی متفاوت است اوضاع. چندین بار پیش آمده که ازم پرسیده اند از چه زمانی و چطور مسلمان شده ام. و من هم توضیح داده ام که ایرانیم و مسلمان بوده ام کلاً. یا گاهی شروع می کنند تند تند باهام عربی حرف زدن (به گمان اینکه شاید لبنانی باشم مثلاً) که باز باید توضیح بدهم اگر چه عرب نیستم ولی شاید اگر کمی یواش تر حرف بزنی بفهمم چه می گویی؛ ولی اینطوری نه. که طرف خنده اش می گیرد معمولاً و حرفش را انگلیسی ادامه می دهد.
خلاصه که گاهی میان حدس و گمان هایمان اتفاقات خنده دار هم می افتد.