مکشوف

وَلَقَد خَلَقنَا الإنسَان وَنَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُه وَنَحنُ أقرَبُ إلَیهِ مِن حَبلِ الوَرید

مکشوف

وَلَقَد خَلَقنَا الإنسَان وَنَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُه وَنَحنُ أقرَبُ إلَیهِ مِن حَبلِ الوَرید

مکشوف

این‌جا درونیات من است؛ مکشوف، رنگ‌هایش را می‌نگارم. این‌جا گاهی بلند فکر می‌کنم، گاهی زمزمه می‌کنم، شاید گاهی هم داد بزنم درباره‌ی بعضی لحظاتم و دل‌مشغولی‌های این سال‌هایم.

بایگانی

proposal

چهارشنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۸۸، ۱۰:۰۷ ب.ظ

یک صدایی توی سرم می گوید بچه جان سنگ بزرگ نشانه نزدن است. البته این بچه جان تا حالا تو بحر این نرفته بود که آقای دوستدار هم دارد روی این موضوع کار می‌کند. ولی‌ ندیده‌ام که بحث گفتمان مذهبی‌ را وارد قصه‌اش کرده باشد. چیز‌هایی‌ که ازش خواند‌ه ام بیشتر به مباحث زبان و قدرت مربود میشود و البته ابتذال وبلاگی. فکر کنم سیما هم روی وبلاگستان کار میکرد. دیگه کی‌؟

-----

من همین الان فهمیدم که از فردا ما 3 روز تعطیلیم. چرا من فکر می‌کردم ایستر ۲۲ ایپیریله امسال؟ حالا من چه برنامه‌ای بریزم برا این 3 روز با این همه درس و مشخ؟ کاش یه جایی میرفتیم سفری چیزی.

پ.ن: "بی وتن" ادامه دارد. غصب کرده است ذهن و زندگی را فعلاً. گاهی نمکش زیاد می شود گاهی ادویه اش. گاهی تکراری است صحنه هایش. ولی خوب است؛ حتی شاید بیش از آنچه فکر می کردم. آنقدر ریز دغدغه های امثال ما را تصویر می کند که کم می آورم. 

۸۸/۰۱/۱۹

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">