مکشوف

وَلَقَد خَلَقنَا الإنسَان وَنَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُه وَنَحنُ أقرَبُ إلَیهِ مِن حَبلِ الوَرید

مکشوف

وَلَقَد خَلَقنَا الإنسَان وَنَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُه وَنَحنُ أقرَبُ إلَیهِ مِن حَبلِ الوَرید

مکشوف

این‌جا درونیات من است؛ مکشوف، رنگ‌هایش را می‌نگارم. این‌جا گاهی بلند فکر می‌کنم، گاهی زمزمه می‌کنم، شاید گاهی هم داد بزنم درباره‌ی بعضی لحظاتم و دل‌مشغولی‌های این سال‌هایم.

بایگانی

داشتم با خودم سر ترکاندن آن یکی وبلاگ که عمومی بود جر و بحث می کردم که یادم افتاد به این حدیث.

عن ابی عبدالله علیه السلام قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله قال الله عز و جل: ان من اغبط اولیائی عندی عبدا مومنا ذاحظ من صلاح، احسن عبادة ربه و عبدالله فی السریرة، و کان غامضا فی الناس فلم یشر الیه بالاصابع و کان رزقه کفافا، فصبر علیه فعجلت به المنیه، فقل تراثه و قلت بواکیه.

اصول کافی، کتاب الایمان والکفر، باب الکفاف: 210*

فرمود: خداوند می‏فرماید: رشک برانگیزترین دوستانم نزد، من بنده مؤمنی است که بهره‏ای از شایستگی دارد و عبادت پروردگارش را نیکو انجام می‏دهد. مرا در نهان عبادت می‏کند و در میان مردم گمنام است. با انگشت به او اشاره نمی‏شود، روزیش به قدر کفاف است و بر آن صبر می‏کند، مرگش زود می‏رسد و میراث و گریه کننده هایش اندک هستند.

این حدیث خواندن ما هم حکایتی است. بعد از تمام آن 4 سال دانشکده یک حدیث مانده بود ته ته ذهنم که عجیب نشسته بود روزگاری به دلم و هنوز هم. آن روزها می رفتم کتابخانه باغ فردوس و سعی می کردم ساعتها برای امتحان تافل انگلیسی بخوانم. گاهی که می خواستم به خودم زنگ تفریح بدهم می رفتم و اصول کافی که می دانستم آن حدیث از آنجا نقل شده بود برایم بر می داشتم و می خواندم. آن موقع شک داشتم به اینکه کارم درست است یا نه. حدیث خواندن همین طوری روی هوا را خیلی راه حساب شده ای نمی دانم گاهی. ولی به هر حال آن روزها می چسبید. کم کم یک دفتر برداشتم با یک روان نویس آبی ِخیلی آبی و بعضی چیزها را نوشتم برای خودم. رو نویسی. شاید در کل 13-14 تا حدیث بیشتر ننوشتم ولی همان چندتا خیلی زیاد به کارم می آید. یکیش همین حدیث بالایی که امروز آرامم کرد. 

* توی آن دفترم یادداشت نکرده ام که آن اصول کافی چاپ کجا و چه سالی بود.

۸۷/۰۹/۲۳

نظرات  (۱)

از «کم‌کم» به بعدش را خیلی دوست دارم. این عینِ زنده‌گی‌ست (گر خیلی فرم‌گرایانه بخواهم به پست نگاه کنم) و نویسنده هرچه‌قدر بتواند به این ملموسیّت در نوشتارش نزدیک شود، بُرد کرده است. بی‌فرم و ساختار و آچار و پیچ هم اگر بخواهم چیزی بنویسم باید بگویم آن 13-14حدیث می‌ارزد به همه‌ی این دنیا و بالا و پایین‌ش.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">