مکشوف

وَلَقَد خَلَقنَا الإنسَان وَنَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُه وَنَحنُ أقرَبُ إلَیهِ مِن حَبلِ الوَرید

مکشوف

وَلَقَد خَلَقنَا الإنسَان وَنَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُه وَنَحنُ أقرَبُ إلَیهِ مِن حَبلِ الوَرید

مکشوف

این‌جا درونیات من است؛ مکشوف، رنگ‌هایش را می‌نگارم. این‌جا گاهی بلند فکر می‌کنم، گاهی زمزمه می‌کنم، شاید گاهی هم داد بزنم درباره‌ی بعضی لحظاتم و دل‌مشغولی‌های این سال‌هایم.

بایگانی

مثلاً پست اول

شنبه, ۱۶ آذر ۱۳۸۷، ۰۲:۱۴ ق.ظ
اینجا کسی است پنهان
دامان من گرفته
خود را سپس کشیده
پیشان من گرفته
اینجا کسی است پنهان
چون جان و خوشتر از جان
باغی به من نموده
ایوان من گرفته
اینجا کسی است پنهان
همچون خیال در دل
اما فروغ رویش ارکان من گرفته
اینجا کسی است پنهان
مانند قند در نی
شیرین شکر فروشی دکان من گرفته
جادو و چشم بندی ،چشم کس‌اش نبیند
سوداگری است موزون، میزان من گرفته
چون گل‌شکر من و او در هم‌دگر سرشته
من خوی او گرفته، او آن من گرفته

.

.

.

۸۷/۰۹/۱۶

نظرات  (۲)

عالی و خوش‌ لحن و مضمون. «شیرین شکرفروشی دکّانِ من گرفته»؛ به‌به...




یادم می‌آید با عجله و بی‌حوصله نوشتم این را ولی بسیار دوستش می‌دارم
جالب بود
و البته مرموزانه
انگار حرفهای زیادی پشت پرده دلتون هست...
و شاید کسی رو هم سراغ ندارید که حرفهای شما رو
خوب
لمس کنه و کمی هم احساس.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">