غفلت جایز نیست این بار. نشانه ها در راهند.
پ.ن: تفال حافظ مان هم عجیب بود. «نماز شام غریبان چو گریه آغازم» از میان آن همه غزل.
برف می بارد مثل چی. ولی دیگر مهم نیست. مامان دنیا را عید کرد یک بار دیگر. همیشه فکر می کنم من عمراً نمی توانم همچین انرژی مثبتی به بچه هایم بدهم. بحث امروز کلاسمان هم البته بی ربط نبود به کل فضای ذهنی من. از "فرهنگ دیداری" رسیدیم به بت ها و طبعاً رب النوع ها. یکیشان Willendorf Goddess. و آخرش این شد که از چشم یک بچه مادر، خداست.
همین.
روابط اجتماعی در سطوح مختلف
- وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا ۚ
إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِندَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ کِلَاهُمَا فَلَا
تَقُل لَّهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوْلًا
کَرِیمًا وَاخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَقُل رَّبِّ ارْحَمْهُمَا کَمَا رَبَّیَانِی صَغِیرًا 23 -24
- وَآتِ ذَا الْقُرْبَىٰ حَقَّهُ وَالْمِسْکِینَ وَابْنَ السَّبِیلِ وَلَا تُبَذِّرْ تَبْذِیرًا 26
- وَلَا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً إِلَىٰ عُنُقِکَ وَلَا تَبْسُطْهَا کُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَّحْسُورًا 29
- وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَکُمْ خَشْیَةَ إِمْلَاقٍ ۖ نَّحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِیَّاکُمْ 31
- وَلَا تَقْرَبُوا الزِّنَا ۖ إِنَّهُ کَانَ فَاحِشَةً وَسَاءَ سَبِیلًا 32
- وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ 33
- وَلَا تَقْرَبُوا مَالَ الْیَتِیمِ إِلَّا بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ حَتَّىٰ یَبْلُغَ أَشُدَّهُ ۚ وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ 34
- وَأَوْفُوا الْکَیْلَ إِذَا کِلْتُمْ وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِیمِ 35
- وَلَا تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ 36
- وَلَا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحًا 37
داشتم فکر می کردم کدامش شامل حالمان نیست؟ و کدام کتابی است که یکجا این همه حرف حساب بزند؟
پ.ن: همه اش در سوره ی اسراء است
...تشنه و مومن به تشنه موندن غرور اسم دیار ما بود اونکه سپردی به باد حسرت تمام دار و ندار ما بود...
پ.ن: تا کی بشود دوباره این دخترک برگردد به 27-28 سالگیش.
هر آینه به راستی بهتر است بر من که هیچ خیال خانه تکانی دم عید را به خود راه ندهم. چه کلاً چه جزءً. چه ماینور چه میجر. همانا رستگاری در آن است که این امر خطیر را تا انتهای ترم به تعویق انداخته، و حتی ذره ای آرزوی خانه ای مملو از بوی وایتکس و آل-پرپس و ایزی-آف و سی-ال-آر و پرده و دیوار و پنجره ی تمیز و براق را با افکار جامعه شناسانه ی خود مخلوط ننمایم.
پ.ن: میز کارم را هفته ای 3 بار مرتب می کنم. باز ببین چه خبرش است و حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
نقطه.
امروز رکورد خودم را زدم. 20 صفحه متن خفن در یک ساعت. رکورد قبلیم 13 صفحه بود فکر کنم. ولی لذتی بردم شدید با این کتابی که فردا پرزتنش خواهم کرد.
با این هجمه ی آدم های شناس و ناشناس آدم نمی دونه کجا فرار کنه. همین روزها است کرکره ی پروفایلمو بکشم پایین و درشو تخته کنم و تعطیل وبرم پی کارم. فیس بوک رو اعصابمه.