مکشوف

وَلَقَد خَلَقنَا الإنسَان وَنَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُه وَنَحنُ أقرَبُ إلَیهِ مِن حَبلِ الوَرید

مکشوف

وَلَقَد خَلَقنَا الإنسَان وَنَعلَمُ ما تُوَسوِسُ بِهِ نَفسُه وَنَحنُ أقرَبُ إلَیهِ مِن حَبلِ الوَرید

مکشوف

این‌جا درونیات من است؛ مکشوف، رنگ‌هایش را می‌نگارم. این‌جا گاهی بلند فکر می‌کنم، گاهی زمزمه می‌کنم، شاید گاهی هم داد بزنم درباره‌ی بعضی لحظاتم و دل‌مشغولی‌های این سال‌هایم.

بایگانی

Lift me like an olive branch

جمعه, ۹ اسفند ۱۳۸۷، ۱۰:۲۵ ق.ظ
دیده ای چه حالی می دهد وقتی چیزی را دوست داری فقط برای خودش؟ دیده ای چقدر کیف می کنی وقتی آهنگی را می شنوی و یاد هیچ کس خاص و هیچ موقعیت زمانی و مکانی خاصی نمی افتی و فقط از خود خود موسیقی سر ذوق می آیی. دیده ای چقدر لذت دارد وقتی پس از سالها کشف کنی هنوز این ریتم را دوست داری حتی بیش از گذشته و چه حس خوبی است وقتی می بینی هنوز می خواند. لئونارد کوهن را به خاطر همین چیزها دوست دارم. همین که مزه ی هیچ چیز نمی دهد جز خودش را. اصلاً یک طوری اوریجینال باقی مانده. مثل بقیه ی آهنگ ها و ریتم های دیگر نقاب خاطره ندارد. خود خودش است. دوستش دارم چون فکر کنم تنها کسی است که صدای یک نواختش عوض خسته کردن سر شوق می آوردم. دوستش دارم چون می داند چه می خواند و این را به تو هم می فهماند. دوستش دارم چون این همه سال نبودنش باعث شد برای من و نسل من نوستالژی نشود و خودش بماند و یاد هیچ چیز را برایمان زنده نکند جز "صدای صاف و براق" خودش که با اینکه "این روزها خط و خش دارد" ولی به شدت دوست داشتنی است و به دل می نشیند. 


۸۷/۱۲/۰۹

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">