این، دوست من است. چند روز پیش عروس شده. همینور دنیا که من هستم. با یک پسر یهودی. دوستم نقاش است. ما از سوم دبستان تا سوم راهنمایی با هم همکلاسی بودیم در یکی از مذهبیترین مدارس دخترانهی تهران. عکسهای عروسیاش را که دیدم، یاد بچهگیمان افتادم. یاد اینکه یک گروه بودیم که شیطنت میکردیم؛ به قدر سن و سالمان. ولی همین دوستم (هـ) بچهای بود که خوب از دنیای بزرگترها سر در میآورد؛ از همهچیزشان. دوستم با ماها متفاوت بود. به خاطر جو و مدل فرهنگی خانوادهشان. مثلا مامانش جوان که بود تنهایی رفته بود انگلیس درس خوانده بود و یک روز که من رفته بودم خانهشان دیدم روی چند مجلهی مد آن سالهای قدیم، عکس مامانش بود توی لباسهای مختلف؛ خوشگل و خوشتیپ. هـ نقاشی خواند همان دانشگاه تهران و بعد از من آمد اینسر دنیا.
عکسهای عروسیاش را که دیدم یادم آمد هـ آدمی بود که فروغ را به من شناساند. در خانهی ما سعدی و حافظ و شعرهای مربوط به مراسم مذهبی پیدا میشد و یککتابخانه تفسیر المیزان که هر جلدش یک رنگ بود و کتابهای تربیت کودک و گاهی رمانهای تاریخی که مامان میخواند. فروغ و نیما و فریدون مشیری و سهراب را من از هـ یاد گرفتم. چه روزها که حیاط پشت مدرسه فروغ میخواندیم و الکی غمگین میشدیم؛ فکر هم میکردیم خیلی داریم میفهمیم شعرها را. کار ممنوعی بود به هر حال؛ چون بردن کتاب غیر درسی (که به کتابخانهی مدرسه تعلق نداشت) جرم بود و مجازاتش اعدام بود.
با مدرسه زیاد اردوها یکروزه و سفرهای چند روزه میرفتیم و چه مسخرهبازیهایی که در نمیآوردیم. هـ شخصیت بسیار با نفوذ و تاثیرگذاری داشت و هرچه آتش بود نقشهاش را او کشیده بود از قبل و ما میسوزاندیم فقط. هفتخط روزگار هم بود در آن دوران. کار تا جایی پیش رفت که مامانهای ما را خواستند مدرسه که به دخترهایتان بگویید با هـ دوستی نکنند (چه حرکت چندشآوری). فکر کنم سر جریان آن نواره بود. یکی از ما -که یادم نیست کداممان - واکمن برده بودیم مدرسه که صداهایمان را ضبط کنیم و بخندیم. کلی هم جک تعریف کردیم و هرهر خندیدیم. روز بعد دیدیم نواره روی میز دفتر مدیر جدی مدرسهاست. و همهمان از دم توبیخ شدیم و از اردوی یکروزهی بعدی محروم شدیم.
خلاصه که این دوستم سرآغاز آشنا شدن من با دنیای خیلی غریبی بود که اگر صدسال با بچههای مثبت میپریدم، باهاش آشنا نمیشدم. دنیای موسیقی امریکایی مایکل جکسن و مجلههای مد و شعرهای نو و فیلم و سریالهای هالیوودی (که او میدید و برای ما تعریف میکرد) و حتی رمانهای دنیل استیل. دنیای عصیان از متن سنتی و مذهبی.
خوش باشی رفیق.
*شعر فروغ است