آدم به امید زنده است دیگر
سه شنبه, ۵ شهریور ۱۳۹۲، ۰۸:۰۶ ق.ظ
واقعیتش این است که روزهاى سخت گذشت (یا حداقل اینطور به نظر مى رسد) مثل همه ى روزهاى سخت این دنیا که مى گذرد. ولى من یادم ماند که در همان اوج سختى، خدا نیروى عجیب و غریبى به من داد که فرو نریزم و بقیه را هم سر پا نگه دارم. یادم ماند که ماه رمضان بود و درهاى رحمت خدا باز و ما مهمانش بودیم و او مهمان نوازى کرد. یادم ماند که هنر نیست که در روزهاى خوب و عادى، معقول و محکم باشى؛ چون ممکن است در زندگى روزهایى را ببینى که دشنه اى تا سویداى دلت را پاره کند و تو آخ هم نتوانى بگویى (یا حداقل صدایت را کسى نباید بشنود، حتى خودت). یادم ماند عده اى از شما نفستان حق است. یادم ماند پشتم تنها به دعاهاى زیر همان قبه و کنار آن حرم شش گوش گرم است. یادم ماند کسانى سلامم را به خورشید مشهد رسانده بودند. یادم ماند خیلى کوچکم.
پ.ن. دکتر مشاور سفارشم کرده به تمرین mindfulness. یکى از روشهاى تسلط به فکر و ذهن است (ریشه اش در تعالیم بوداست)؛ تمرین خوبى است. مغز را مثل ماهیچه ها ورزیده مى کند و جلوى هدر شدن انرژى را مى گیرد. باید برگشت به زندگى. به روزهاى خوب.
۹۲/۰۶/۰۵
الهی لبخندتون کمرنگ هم نشه حتی